«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۶ شهریور ۷, سه‌شنبه

گردن خم نمودن در برابر شمشیر از نیام برکشیده ی امپریالیست ها به آرش مرگ است!

اوضاع سیاسی در بسیاری منطقه های جهان از چندی پیش به این سو آشکارا و با شتابی روزافزون ناگوارتر شده است. همزمان با نابسامانی اوضاع اقتصادی ـ اجتماعی که سر تا پای سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی و بویژه کشورهای مادر (متروپل ها) آن را دربرگرفته، فرمانروایان جهان سرمایه و دولت های عروسک خیمه شب بازی شان در «جهان باختر»، سازمان تجاوزگر «آتلانتیک شمالی» («ناتو») را که هم اکنون نیز بسی بیش از آنچه در نخستین پیمان نامه ی آن دستینه شده بود به سوی خاور و جنوب اروپا گسترش یافته، باز هم بیش تر گسترش می دهند و همراه با آن به زورگویی، شانتاژ و تهدیدهای نظامی فزاینده ی همه ی کشورهای جهان و بویژه روسیه ی برجای مانده از اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی دست می یازند.

نمودهای روشن کنار گذاشته شدن صورتک "دمکراسی" که با آن نخست و بیش از همه، مردم کشورهای اروپای باختری و امریکای شمالی و در پیِ آن مردم سایر کشورها را فریفته بودند، در بیست و جند سال گذشته با لگدمال شدن حق حاکمیت کشورهای گوناگون و نیز حقوق اجتماعی و سیاسی گروه های هرچه دامن گستری از مردم در سرزمین های خودِ این کشورها را بویژه در رویدادهای سوریه و اوکرایین با برآمد آشکار «فاشیسم» و گونه های آمیخته با پندارها و شعارهای مذهبی آن گواه بوده ایم. اگر در یک جا، اهریمن سرمایه، توان هنوز برجای مانده ی هسته ای و نظامی در تکه پاره های نخستین کشور زحمتکشان جهان را نشانه گرفته و در پی هژمونی سیاسی بر همه ی جهان است، در جای دیگر، دست درازی و به جنگ آوردن ذخیره های سرشار نفت و گاز در منطقه ای گسترده و بگونه ای عمده مسلمان نشین و وامانده از هر سو، آماج نزدیک و در دسترس آن است.

آنچه جلوی چشمان شگفت زده ی بسیاری از ما روی داده و می دهد، برخلاف پندار و شیوه ی نگرش کوته بینانه، نادانشورانه و ضد تاریخی گروه های نه چندان کوچکی از روشنفکران و پژوهشگران چالش های اجتماعی در کشورهای گوناگون که برخی از آن ها دانسته و آگاهانه به بزرگنمایی نیروی امپریالیست ها و یا نبود دورنمای روشن سوسیالیستی دست یازیده و به یاوه هایی چون «بهار عربی، خزان شد!» دامن می زنند و دیگرانی از دیدگاه بسته ی طبقاتی و اجتماعی خود با آن همراه و همساز می شوند، چنین پدیده ای که نمودهای آن را چه در سطح جهانی و چه در سطح های منطقه ای و کشوری گواهیم، تنها و تنها نشاندهنده ی تند و تیز شدن درگیری و نبرد طبقاتی میان سازندگان تاریخ: نیروهای کار و زحمت و لایه های اجتماعی نزدیک به آن از یکسو با همه ی نیروهای اجتماعی میرنده از دیدگاه تاریخی: سرمایه داری و دیگر همبودهای کهنه ی اجتماعی، واپسگرایان، انگل ها و شکمبارگان بیکاری است که «فرشته ی مرگ»*، داس مرگبار خویش را اندکی کم تر از دو سده بر فراز سرشان افراشته است. گردن خم نمودن در برابر شمشیر از نیام برکشیده ی امپریالیست ها به آرش مرگ است!

ب. الف. بزرگمهر   نوشته شده به تاریخ  ۱۶ ژوئن ۲۰۱۴

* «فرشته ی مرگ» یا «جانشکَر» (شکار کننده ی جان) و یا «جانگیر» همانا «عزراییل» عبرانی است. در ایران باستان، واژه ی «مرداد» به آرش مرگ، مرگبار یا مرگ آور نیز بجای «فرشته ی مرگ» بکار می رفته که آن را بیش از سایر واژه های همتراز می پسندم.    ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!