«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

بیانیه‌ی كانون نویسندگان ایران به مناسبت نوروز ۱۳۸۹

كانون نویسندگان ایران: سالی كه گذشت، سال خودآگاهی مردمی بود كه از تبعیض و نابرابری، مردم‌ستیزی و آزادی‌كُشی به جان آمدند.

بهار است! زمینِ فرومرده به دمِ سردِ زمستان بار دیگر از نفسِ گرمِ بهار باغ و راغ را چراغان كرده است. بردمیدن سبزه، عطر گُل و نسرین، و شمیم شكوفه‌های رنگ در رنگ، نوید كوچِ زمستان و بازآمدنِ جان به رگ‌های فِسرده‌ی زندگی می‌دهد. رفتنِ سیاهی و كهنگی، و آمدنِ روشنایی و نوشكفتگی، حكمِ طبیعت و خواستِ‌ بی‌چون‌وچرای آدمی است.

در سال كهنه، اگرچه در پی اعلام نتایج انتخابات خردادماه و سرریز انبوه مردم معترض به خیابان‌ها موج سركوب و شكنجه و زندان ابعادی باورنكردنی به خود گرفت، زندان‌ها و سیاه‌چال‌ها و بیغوله‌های بی‌نام‌ونشان انباشته از جوانانی شد كه خواستی جز آزادی و پاسِ كرامت انسانی نداشتند، مادران سوگوار را به زنجیر كشیدند، سانسور كتاب، رسانه‌ها و ضرب‌و‌شتم و بازداشت روزنامه‌نگاران و فعالان سیاسی و اجتماعی رفتاری روزمره شد، احكام اعدام را پشت سر هم و با شتاب به اجرا گذاشتند، به هر وسیله‌ی ممكن متوسل شدند تا جریان آزاد اطلاعات و اخبار را مختل و متوقف كنند... و باز اگرچه هزاران زندانی آزاردیده دور از خانه و خانواده‌ی خود در ضدانسانی‌ترین شرایط به سر می‌برند، و در پایان سال شمار بیش‌تری از خانواده‌ها تحویلِ سال را در پای دیوارهای زندان سر خواهند كرد، اما... سالی كه گذشت، سال شكفتنِ امید نیز بود؛ سال خودآگاهی مردمی كه از تبعیض و نابرابری، مردم‌ستیزی و آزادی‌كُشی به جان آمدند و در طلب آزادی و برابری جانانه بر حق خود پای فشردند.

بهار است! امید است كه در كشاكشِ نیروهای تاریكی و سردی با میلِ سركش به زندگی و جوشش و روشنی، «زمستانِ نارضایی ما در پرتو پیكار آزادگانْ بهاری باشكوه گردد».

نوروز بر تمامی مردم خجسته باد!

كانون نویسندگان ایران

۲۶ اسفند ۱۳۸۸

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!