«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

هراس رژیم «شهید پرور» از گلباران مزار شهیدان!


مادران عزادار در حلقه ی نيروهای لباس شخصی مزار شهيدان را گلباران کردند

بهار آمد، گل و نسرين نياورد
نسيمی بوی فروردين نياورد
پرستو آمد و از گل خبر نيست
چرا گل با پرستو همسفر نيست
چه افتاد اين گلستان را، چه افتاد؟
که آئين بهاران رفتش از ياد!




بار ديگر نيروهای ضد آزادی نگذاشتند مادران عزادار در پنج شنبه آخر سال آن چنان که خود می خواستند گرد هم آيند و ياد عزيزان شان را گرامی دارند. مادران در حلقه نيروهای پليس و لباس شخصی در فضای وحشت و تهديد و ارعاب، مزار ندا، سهراب، اشکان و عليرضا مختاری و همه شهدای سبز گمنام قطعه ٣٠٢ را گلباران کردند.

مادرانی که فرزندان شان مفقود شده و بيش از ده سال است از آنان بيخبرند فرياد می زدند ندا، سهراب، اشکان به ما بگوييد آيا پسران ما را ديده ايد؟ آيا آنان هم در کنار شما هستند؟ و صدای هق هق گريه و فرياد مادران ديگر، مادرانی که فرزند ان شان در بندند و نگران. درگيری لفظی ماموران و... لعن و نفرين مادران... پراکنده کردن مردمی که دسته دسته گل بر مزار شهدای ملت می گذاشتند و زيرپا له کردن گل ها توسط نيروهايی که از همبستگی مردم وحشی می شدند.

همچنين شنبه شب نزديک تحويل سال، مادران هر يک به سليقه خود هفت سين های زيبايی آماده کرده اند، يکی با تور سبز، يکی سنتی و يکی مدرن ولی همگی ساده و در انتظار فرصت اند که پشت ديوار زندان اوين بنشينند و کمی نزديک به عزيزان شان سال را نو کنند. وای خدای من نکند اسرائيل حمله کرده و ما خبر نداريم يا رهبری می خواهد سان ببينيد! بدون فاصله، ماموران خبردار، ايستاده اند. تعداد آنقدر زياد است که فکر می کنی اينجا ميدان جنگ يا پادگان است. عداه ای لباس شخصی هم به دنبال شکارند و چند نفراز آنها مشغول عکاسی و فيلم براداری. ماموران لباس شخصی پارک لاله را هم آورده اند که مادران را شناسايی کنند همان مامورانی که تا کنون ٨٦ نفر از مادران را دستگير کرده به جرم اينکه اعلام کرده اند: مادران زنده اند و خاموش نخواهند شد. يکی از مادران سينی هفت سين را از ماشين بيرون می آورد، گردن کلفتی لباس شخصی سينی را از دستش می گيرد و به سمت پل پرتاب می کند. سينی های هفت سين در دست مادران مانداه اند، نمی گذارند کسی از ماشين پياده شود. به دختر جوانی که از ماشين پياده می شود حمله می کنند دختر سيلی محکمی به گوش مامور می زند ٧ نفری به جان دختر افتاده اند و می برندش با چند نفر تلاش می کنيم نزديک شويم دنبالمان می کنند چند نفر از مادران و زنان جوان خودشان را به آنها می رسانند. همه را مثل اسرای جنگی به سمت ماشين های ون می کشند. نمی دانم بازداشتشان کردند يا پس از مدتی آزاد شدند. يک نفر می گويد در خيابان آزادشان کردند ولی مطمئن نيستم. ای کاش خانواده های شان اطلاع بدهند که چه بلايی برسرشان آمده است. هيچ نشانه ای جز درد مشترک مان از هم نداريم. به طور وحشيانه ای به جان مردم افتاده اند. برای چه؟ برای اجرای يک رسم و آيين ايرانی که مردم مسلمان همراه کتاب حافظ، کتاب قران کريم هم در سفره می گذارند و سال هاست يک آيين ايرانی اسلامی شده است. ترس آقايان از چيست؟ همبستگی مادران داغدار و عزادار و مادرانی که فرزند در زندان دارند يا فرزندان شان مفقود شده چنان ترس و وحشت به جان اين پسران و دختران بی خرد انداخته که هر دستوری را کور کورانه اجرا می کنند.

در آغاز سال نو دلم می خواهد به همه مامورانی که به حقوق مردم تجاوز می کنند بگويم که:
هيچ حکومتی ماندگار نيست از تاريخ درس بگيريد و خودتان را قربانی نکنيد.

و با "سايه" همراه شويم که می گويد:
بهارا، شاد بنشين، شاد بخرام
بده کام گل و بستان ز گل کام
اگر خود عمر باشد، سر بر آريم
دل و جان در هوای هم گماريم
ميان خون و آتش ره گشاييم
ازين موج و ازين طوفان برآييم
دگر بارت چو بينم، شاد بينم
سرت سبز و دلت آباد بينم
به نوروز دگر، هنگام ديدار
به آئين دگر، آيی پديدار...

يک مادر داغدار/ سوم فروردين ١٣٨٩ 

برگرفته از:
http://madaran.tk/

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!