«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ مهر ۱۴, پنجشنبه

نقش تبریز در مقابل قشون های روس و عثمانی در جنگ جهانی اول


یادداشت «آذربایجان»
تبریز پس از تحمل سختی های انقلاب مشروطیت، گرفتار استیلای آشکار ارتش روس گشت. «شهر رزمنده» در زیر سلطه نیروهای اشغالگر بود که جنگ جهانگیر نخست آغاز شد و چون در میانه دو نیروی متخاصم روس و عثمانی قرار داشت، بشدت آسیب دید. جنگ نقش بزرگی در از دست رفتن موقعیت تبریز داشت و پیامدهای آن زمینه ساز استقرار دولت شوونیستی در ایران گشت. زمانی که جنگ پایان پایان گرفت، دولت مرکزی نیز بجای توجه بیشتر و در پیش گرفتن سیاستهای جبرانی در حق تبریز، دشمنی با این شهر را پیشه کرد و با سرکوب جنبش خیابانی و استقرار دولت نژادپرست و شوونیست رضا شاه، این دشمنی قانونیت و رسمیت یافت. نوشته حاضر تلاشی برای تصویر تبریز در طول دوران جنگ است. با آرزوی موفقیت برای نویسنده مقاله، توجه خوانندگان را به آن جلب می کنیم. نوشته برای اولین بار در نشریه «آذربایجان» چاپ می شود.

سیروس مددی ـ مهر ۱۳۷۸ـ اکتبر ۱۹۹۹

|||||||||||||||

نقش تبریز در مقابل قشون های روس و عثمانی در جنگ جهانی اول ـ بخش اول*
رحیم رئیس نیا

در آستانه جنگ
در آغاز جنگ جهانی اول بیش از ۵ سال از اشغال تبریز به دست سربازان روسی می گذشت. با ورود قشون روس در اواخر آوریل ۱۹۰۹ (اردیبهشت ۱۲۸۸) به تبریز، بر مقاومت قهرمانانه مشروطه خواهان شهر عملا” نقطه پایان نهاده شد. اگرچه کنسولگری های روس و انگلیس در تبریز، پس از گذشتن قشون مذکور از مرز جلفا، کتبا به انجمن شهر قول و اطمینان داده بودند که پس از اعاده آسایش و آسودگی و امنیت، این قوه بدون تاخیر و شرط و بدون اینکه در آتیه از اولیای دولت ایران ادعایی نماید، خاک ایران را ترک و به روسیه مراجعت خواهد کرد.۱ با این همه، این نیرو از همان روز رسیدنش به کنار شهر نشان داد که ابزار گسترش نفوذ سیاسی و نظامی و حتی توسعه اراضی روسیه در ایران و یک نیروی تجاوزگر است؛ نه نجات بخش. مجاهدان که نزدیک به یک سال در برابر نیروهای محمدعلی میرزا ایستادگی کرده بودند، به صلاحدید رهبران خود از درگیر شدن با این مهمانان ناخوانده پرهیز کردند؛ تا آنکه شرارتها و بهانه جویی های آنان کاسه صبر این غیوران دندان بر جگر گذاشته را سرانجام پس از ۲ سال و ۸ ماه لبریز کرد و در روز ۲۰ دسامبر ۱۹۱۱ (۲۹ ذیحجه ۱۳۲۹ ) پس از دریافت دستور از فرماندهان خود، شیرآسا از کنامهای خود بیرون جستند و به مقابله با دشمن پرداختند. تنی چند از آنها بعدها اظهار داشته اند که:
“ما هیچ وقت مایل به جنگ نبودیم، ولی وحشی گریهای سربازان روس خونمان را به جوش آورده است و مرگ هزار بار از تماشای اعمال ناشایست آنان خوش تربود”.۲ 

اشغالگران که تا آن روز بر مردم بی دست و پا چیرگی مینمودند، ناگاه خود را در میان آتش یافتند. جنگ ۴ روز ادامه یافت و در این مدت نزدیک به ۸۵۰ سالدات و قزاق در کوچه پس کوچه های شهر به خاک و خون افتادند.۳

وقتی خبر قیام تبریز به روسیه رسید، تزار نیکلا به درخواست انتقام نایب السلطنه قفقاز چنین پاسخ داد:
‏”من از حمله گستاخانه ایرانیان به قوای خودمان در تبریز بیزار و خشمگینم، فرمانی را که به ژنرال وروپانوف (veropanov ) داده اید تا با خشونت و به سرعت عمل کند، کاملا تصویب میکنم ...“۴ 

نیروی کمکی با چنین فرمانی به تبریز گسیل گردید، مقاومت مسلحانه را با قساوتی کم سابقه در هم شکست و کشتار مردم عادی و شکار آزادی خواهان و اعدامهای دسته جمعی پی در پی ـ که با بدار کشیده شدن ثقة السلام و ۷ تن دیگر از آزادی خواهان در عاشورای سال ۱۳۳۰ ( ۱ ژانویه ۱۹۱۲) آغاز گردید ـ و سلاخی های شجاع الدوله، نفس ها را در سینه های مردم که از آغاز جنبش مشروطه دستخوش انواع فشارها بوده اند، حبس کرد و به قولی با چیرگی روسیان در تبریز دستگته آزادی از آنجا برچیده گردید و چند سال تبریز بدترین حال را داشت.۵

در این حال هر کس از آزادی خواهان شهر امکانی یافت، جان از مهلکه به در برد و در این میان کسانی ره شهرهای دیگر در پیش گرفتند و گروهی به عثمانی گریختند؛ اما بسیاری از پنهان شدگان در شهر به دست دژخیمان شجاع الدوله گرفتار آمده، دو شقه یا تاج دار شدند. روزنامه حکمت که در مصر چاپ میشد تعداد کشته شدگان را که با دست صمدخان شربت شهادت نوشیدند، دویست و چهل و سه نفر نوشته است.۶

دوره فرمانروایی شجاع الدوله، قره نوکر تزاریسم در آذربایجان از اوایل سال ۱۹۱۲ تا حدود دو ماه پس از آغاز جنگ جهانی ادامه یافت. گفته اند که آدم کشی هاو شکنجه های وحشیانه افراد شجاع الدوله ”به مراتب از درنده خویی های سربازان روس بیش تر“۷ بوده است.

در این دوره سیاه، اقتدار دولت نامقتدر مرکزی با وجود شجاع الدوله که به زور اشغالگران به آن تحمیل شده بود، در آذربایجان به صفر رسیده بود؛ چندان که والی تحمیلی از برگزاری انتخابات دوره سوم مجلس در آذربایجان جلوگیری کرد و مجلس سوم بدون حضور نمایندگان این خطه تشکیل یافت.
هواداران استبدادخواه و همدستان شجاع الدوله که در پی بازگرداندن محمدعلی میرزای مخلوع به تخت و تاج از دست داده بودند، جسارت را به جایی رساندند که به دولت پیام فرسنادند که ”آذربایجانیان دیگر زیر بار مشروطه نخواهند رفت و اگر دولت پافشاری نماید، ناچار خواهند بود از ایران جدا شوند“۸ روزنامه توفیق که زیان گویای دار و دسته صمدخان بود، آزادیخواهان و کارکنان دولت مشروطه را مشتی لامذهب میدانست و تهدید می کرد که ”اگر دست از سر مردم برندارند، صمدخان ناگزیر خواهد شد که آهنگ تهران کرده، لامذهبان را از آنجا بیرون کند.“ صمدخان حتی برای چشم زهر گرفتن از آزادیخواهان که پس از اعلان انتخابات جنب و جوش از خود نشان دادند، چوبه های دار از نو برپا داشت و چندتن از فراریان بازگشته به شهر و درآمده از مخفی گاه را اعدام کرد.

روس ها در آستانه شروع جنگ به اقداماتی چون به کارگماردن عناصر خود در نظمیه و ادارات تبریز و شهرهای دیگر و تحت حمایت خود در آوردن زمینداران و بازرگانان بزرگ و ... پرداختند. گفتنی است که این تحت الحمایه ها ایرانیانی بودند که مالیات خود را به کنسولگری روس می پرداختند و آلت دست کنسولگری بودند و در سایه پرچم روس ماموران و قوانین دولت ایران را به چیزی نمی گرفتند. منظور روس ها از دست زدن به چنین اقداماتی ”جز استوار گردانیدن پای خودشان در آذربایجان معنی دیگری نداشته. (آنها) چنین می خواستند که کم کم همه کارها را به دست گیرند و مردم را با نیرنگ بسته خود گردانند که اگر روزی رسید و آشکاره آذربایجان را بردند، دیگر شورشی و غوغایی در میان نباشد.“۹

ویلهلم لیتن (Wilhelm Litten) که در مارس ۱۹۱۴ برای تاسیس و اداره کنسولگری آلمان در تبریز به این شهر وارد شده بود، نوشته است که روس ها تمام خواسته های خود را به زور اسلحه به مردم تحمیل می کنند و ”اورولوف (Orlov) سرکنسول روسیه در تبریز، در حقیقت بر این ایالت حکومت می نماید.“ ۱۰ او اضافه می کند که به زودی ایالت آذربایجان ”به صورت بخشی از امپراطوری روسیه در خواهد آمد.“۱۱

جنگ
آغاز جنگ جهانی در اوایل اوت ۱۹۱۴ (نیمه اول رمضان ۱۳۳۲ ـ اواسط اَمرداد ۱۲۹۳) که تصور واقع بینانه ای از ابعاد فاجعه اش وجود نداشت، این امید را در ایران و از آن جمله در آذربایجان برانگیخت که متحدین و در رأس آن ها آلمان نیرومند و نستوه با درهم شکستن روسیه و انگلیس، بر سیطره نفس گیر آن ها بر شمال و جنوب ایران که با قرارداد ۱۹۰۷ به مناطق نفوذ خود تبدیلش کرده بودند، پایان بخشد. بی مورد نیست که ملک الشعرای بهار جنگ بین الملل را چونان معجزه ای ارزیابی کرده است که ایران را که بر اثر مداخلات خفقان آور بیگانگان امیدی به بقایش نمی رفته، نجات داد و ” احساسات فشرده و فسرده ... را منبسط و گرم کرد و خبر فتوحات سربازان آلمان در روسیه، ایرانیان حساس را به هواداری متحدین وادار کرد!“۱۲ مورخ الوله سپهر هم ـ که در دوره جنگ منشی اول سفارت آلمان در تهران بوده ـ بر آن بوده که ”مژده اعلان جنگ جهانگیر روح جدیدی در کالبد میهن پرستان ایران دمید. جنگی که در دنیا موجب هزاران آفات و بلیات و سیه بختی شد، کشور ما را از استعمار رهایی بخشید. اگر آن کارزار در روزگار رخ نمی داد، وطن ما در نتیجه اجرای منطقه نفوذ ۱۹۰۷ به دو نیمه منقسم و شاید امروز نام آن از نقشه عالم محو شده بود.“۱۳

یکی از نشانه های دمیدن روح جدید در کالبد آزادی خواهان آذربایجانی انتشار یک روزنامه زیر زمینی ژلاتینی به نام «انصاف» در تبریز بود که مأموران غلاظ و شداد شجاع الدوله به کشف ناشران آن موفق نمی شدند. از نخستین اقدامات کابینه مستوفی که ۱۸ روز پس از آغاز جنگ جهانی به سر کار آمده بود، برکناری شجاع الدوله خونخوار از حکومت آذربایجان بود. در متحدالمالی که وزارت امور خارجه به مناسبت بازگشت شجاع الوله به آذربایجان در ۱۰ صفر ۱۳۳۳ / ۲۸ دسامبر ۱۹۱۴ به عموم سفرای دولت ایران در کشورهای مختلف ارسال داشته، تاریخچه نایب الایالگی او و جریان اخراجش از ایران  را بازگو کرده است:
”پس از آنکه شجاع الدوله در تحت شرایطی ... به سمت نیابت ایالت آذربایجان شناخته شد، ولی چون از تقویت مأمورین نظامی روس و مخصوصا جنرال قنسول تبریز سوء استعمال نمود، روز به روز به حرکات متمردانه خود می افزود. مخصوصا موقع اعلان تاج گذاری بندگان اعلیحضرت اقدس همایونی و مسئله انتخابات (مجلس) علنا بنای ضدیت را گذارده و بالاخره تمرد را به جائی رسانید که بر ضد اوامر دولت تجهیز استعداد اردو به سمت زنجان نموده، مخالفت خود را با دولت علنی کرد. دولت جدا در صدد برآمد که انتهایی به این اعمال او داده شود. بعد از مذاکرات زیاد با سفارت روس بالاخره تحصیل موافقت برای انفصال مشارالیه گردیده و موقتا تا ورود والاحضرت اقدس ولیعهد (محمد حسن میرزا)، رشیدالملک به سمت نیابت ایالت آذربایجان معین و تلگرافا انفصال شجاع الدوله اعلام گردید ... “۱۴
در هر حال، روس ها ”در نتیجه جنگ بوده که خواهش (دولت) ایران را پذیرفتند. زیرا پس از پیش آمد جنگ رفتار خود را اندکی بهتر گردانیده، به دلجویی از دولت ایران می کوشیدند“۱۵ و با این همه تقی خان رشیدالملک، نوکر دیگر خود را برای جانشینی آن خون آشام به دولت تحمیل کردند. شجاع الدوله نیز اندکی پس از برکناری، به اصرار دولت در اوایل اکتبر / اواسط مهر ۱۲۹۳ راه روسیه را در پیش گرفت تا بعدا باز به توسط اربابان به کار گرفته شود.

می دانیم که دولت ایران در ۲ اکتبر ۱۹۱۴ (۱۲ ذیقعده ۱۳۳۳ )، یک ماه پس از شعله ور شدن آتش جنگ جهانی، اعلان بی طرفی کرد‌؛ لیکن این بی طرفی را هیچ کدام از طرف های درگیر در جنگ جدی نگرفتند و کشور ما را عرصه تاخت و تاز و دسیسه های سیاسی خود قرار دادند.۱۶ میروشنیکف غیر ممکن بودن حفظ بی طرفی و به طور کل اتخاذ یک سیاست مستقل را ناشی از وضع نیمه مستعمره و وابسته بودن ایران دانسته است.۱۷

دولت ایران بلافاصله پس از اعلام بی طرفی، از دولت روسیه خواست تا قوای خود را از آذربایجان بیرون ببرد. یک روز پیش از اعلان بی طرفی، رئیس الوزراء خطاب به وزیر مختار روس اوضاع آذربایجان را تشریح و وضع اکراد و هیجانی که در آنها تولید شده، با مشکلاتی که ممکن است بعدها بروز نماید، بیان داشته، تقاضا کرد که ”برای حصول اطمینان عثمانیها، لازم است دولت روسیه به وعده های خود وفا نموده و فعلا که اوضاع آذربایجان هنوز موجب نگرانی نیست، قشون خود را از آذربایجان و غیره ببرند و دولت ایران هم فورا والاحضرت اقدس ولیعهد را به طوری که سابق هم مذاکره شده بود، به تبریز اعزام و استعداد کافی در کسب اهمیت ننموده است، جلوگیری شده، دولتین روس و عثمانی، هر دو از حمله ای که ممکن است از حدود ایران به خاک یکدیگر شود، مطمئن باشند.۱۸ و در پایان هم صراحتا می خواهد که دولت روس به واسطه بردن قشون خودشان از آذربایجان رفع بهانه عثمانی ها را نموده و محلی برای تجاوزات آنها باقی نگذارند.۱۹

دولت ایران این خواست را بارها تکرار می کند. اما روسیه که خیالاتی در سر داشته، به بهانه های مختلف از قبول آن سرباز میزند و به ویژه مسئله حفظ امنیت خارجیان در آذربایجان را که بهانه اصلی اعزام نیرو به این سامان بوده، پیش می کشد. وزارت امور خارجه ایران هم استدلال می کند که ”قبل از ورود قشون دولت بهیه به آذربایجان ابدا نسبت به رعایای خارجه سوءقصد و تعرض رخ ننموده “ و اعلام می دارد که ”هرگاه مضرات سیاسی و خسارات مادی نسبت به این مملکت و دولت وارد آید و اولیای دولت علیه اولیای آن دولت بهیه را مسئول بدانند محق خواهند بود.۲۰ و دولت روسیه اعتنایی به چنین درخواست ها و استدلال هایی نمی کند.
در این دوره هنوز عثمانی وارد جنگ نشده بود و مردم تبریز کنسولگری روسیه و سربازان روسی را برسرنوشت خود حاکم می دیدند و به امید تغییر اوضاع چشم به آینده دوخته بودند. از آن جایی که روسیه بخش هایی از نیروهای خود، مستقر در آذربایجان را به جبهه های غرب اعزام داشته بود، حتی الامکان از تحریک مردم محلی و پیش آمدن حوادثی چون حوادث محرم ۱۳۳۰ پرهیز می کرد. اساسا در این برهه از جنگ، روسیه و انگلیس تمایلی به حفظ نیروی نظامی و دست کم افزایش آن ها در مناطق تحت نفوذ خود در ایران نداشتند؛ در حالی که متحدین و در رأس آنها آلمان بر آن بودند تا برای کاستن از فشار متفقین در جبهه های اروپا، روسیه و انگلیس را بیش از پیش در خاورمیانه و نزدیک درگیر گردانند.به همین منظور هم بود که پای عثمانی به لطایف الحیل به جنگ کشانده شد و با کشانده شدن پیرمرد بیمار اروپا ـ که می خواست بهبود یابد و جوانی از سر گیرد ـ به جنگ، مناطق غربی و شمال غربی ایران و از آن جمله آذربایجان به میدان نبرد نیروهای متخاصم تبدیل شد و در این میان تبریز نیز از دست به دستی ها و آسیب ها و آفت های جدی ناشی از آنها در امان نماند.

رحیم رئیس نیا

یادداشت ها
۱ – تاریخ مشروطه ایران، کسروی، ۱۳۴۶، ص ۹۰۵
۲ – قیام آذربایجان در انقلاب مشروطیت ایران، طاهرزاده بهزاد ص ۳۵۷
۳ – تاریخ هجده ساله آذربایجان، ۱۳۴۰، صص ۷۷ –۲۶۱. در جلسه مورخ ۲۶ دسامبر ۱۹۱۱ هیئت وزیران روسیه، که برای گفتگو درباره وضع تبریز تشکیل یافته بوده، گزارش داده شده است که ”از تاریخ بیستم تا بیست و پنجم دسامبر (۱ تا ۶ ژانویه ۱۹۱۲)یک افسر و چهل و دو سرباز زخمی شده اند.“ روس و انگلیس در ایران ص ۶۲۴
۴ – روس و انگلیس در ایران، کاظم زاده ترجمه امیری ۱۳۵۴ صص ۲۵ – ۶۲۴
۵ – تاریخ هجده ساله ص ۲۸۹.
۶ – قیام آذربایجان در …ص ۳۵۲.
۷ – روس و انگلیس در ایران ص ۶۲۶. برای آگاهی بیشتر از شمه ای از جنایاتی که در آن روزها بر تبریزیان رفته رک نامه هایی از تبریز، براون، ترجمه جوادی، ۱۳۵۱.
۸ – تاریخ هجده ساله ص ۵۷۷.
۹ – پیشین، ص ۵۸۶.
۱۰ – خاطرات لیتن، ترجمه صدری، ۱۳۶۸ ص ۱۲
۱۱ – پیشین، ص ۱۴
۱۲ – تاریخ مختصر احزاب سیاسی، بهار، ۱۳۲۳، ج ۱، ص ۱۶
۱۳ – ایران در جنگ بزرگ، سپهر، ۱۳۳۶، ص ۹
۱۴ – کتاب سبز، ۱۳۶۳، ص ۶۹
۱۵ – تاریخ هجده ساله ص ۵۹۲.
۱۶ – Collected works , Lenin , Moscow 1976 , Vol. 39 , p 719
17 – Iran in world war , Miroshnikov , Moscow 1964 , p 96.
ایران در جنگ جهانی اول، میروشنکف، ترجمه دخانیاتی، تهران ۱۳۴۴، ص ۱۰۸.
۱۸ – کتاب سبز، ص ۲
۱۹ – پیشین
۲۰ – پیشین ص ۱۷
*ـ برگرفته از نشریه «آذربایجان »  شماره ۱ مهرماه ۱۳۷۸
برای مطالعه بخش دوم به آدرس زیر مراجعه کنید:

برگرفته از تارنگاشت «آذربایجان»:

این نوشتار، بویژه در نشانه گذاری ها، اندکی از سوی اینجانب ویرایش شده است.        ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!