«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۸۸ تیر ۱۲, جمعه

سروده ای از منوچهر خاکی

قبله آزادی

خاکتان پرگُل باد.

راهتان پر رهرو

پر طنین، پر آوا

جنگل سبز سرود.

گلِ اندامِ شما

پرپر شد.

جرمتان عشق،

صداقت، امید.

ای همه شور و سرور

ای جوانی، پاکی!

خاکتان پاکترین مقبره است.

زائران در آنجا

سوره عشق

به هنگام دعا می خوانند.

سر من سجده به خاک،

سنگتان مهر نماز

ذکر من نام شما

حج من راه شماست،

کعبه ام آزادی.

حجره الاسود من

لحظه های

شادی است.

دست در دست

رفیقان شما

مهرتان در دلشان

پای در راه

غزل از عشق به لب

دست فشان

پا کوبان

راه پیروزی خود

می پویند.


منوچهر خاکی

تهران

١٢ ۴ ١٣۸۸

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!