«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ مرداد ۶, دوشنبه

پنبه ای دیگر به ماتحت مِیّت ارباب!


مدتی است که دیگر به این «روزی نامه» بسیار کم سر می زنم؛ تنها، گاه گداری برای خستگی در کردن و دیدن تکاپوهای تازه در ستایش ارباب و آقازاده ها: گونه ای زنگ تفریح! به جز آن، چیز چندانی برای گفتن ندارد و آنچه می نویسد نیز دله دزدی از کارهای دیگران و سرهمبندی آن ها به شکل دلخواه و خوشایند ارباب است. 

گزارش تحلیلی آمیخته به نمک زیر را که چند روز پیش در این گاهنامه ای مزدور دیدم، یاد الاغی افتادم که خود را به بارگاه انوشیروان "دادگر" رسانده و زنگ را به صدا درآورده بود؛ شاهنشاهی که به اندازه ی همه شاهنشاهان پیش از خود تا آن هنگام، خون مردم بیگناه ایران را بر زمین ریخت و شاید از همین رو در تاریخی سرتا پا ساخته و پرداخته ی ستمگران، فرنام «دادگر» یافت!

دنباله ی ماجرای آن الاغ را به یاد ندارم؛ چندان مهم هم به دیده نمی آید. بیگمان، جو و یونجه ای خوشبو برایش ریخته و روانه اش کرده بودند؛ ولی این یکی، افسارش همیشه به درگاه «عالیجناب بوقلمون»، سردار کارهای گوناگون از جنگ و سازندگی گرفته تا داد و ستدهای جنگ ابزار و «خورد و برد»، بسته است و کاه و یونجه اش را از دست مبارک عالیجناب، نوش جان می کند؛ گرچه، نه این «اُم الفساد والمفسدین» از بسیاری سویه ها و مهم تر از همه، فرّ و شکوه با آن شاه خونریز ساسانی سنجیدنی است و نه این الاغ با آن یکی! آن یکی، یکبار سهم کاه و یونجه اش را گرفت و رفت و نامی نیک از خود در تاریخ بر جای گذاشت؛ این یکی با آنکه بگونه ای «الاغ خانه زاد عالیجناب» بشمار می آید و سهمیه کاه و یونجه اش نزد وی همواره پابرجا و پایدار است، جز سرافکندگی و بدنامی جایی در تاریخ نخواهد یافت.

پرچانگی های میان جمله ها را که نادیده بگیری، سر و تهش، همین است که می بینید:
«حرف های هاشمی رفسنجانی به دل می نشیند!» و اشک در چشمانت گرد می آید که چگونه در تکاپویی جانکاه، سخنان «عالیجناب» به تایید روزنامه ی مرکزی «حزب کمونیست فرانسه» رسانده شده است:
«بخشی از گزارش هفته گذشته روزنامه اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه را می توان در تائید سخنان هاشمی و آنچه بعنوان تجربه جمهوری اسلامی به آن اشاره شد، خواند.»

سایر نیرنگبازی ها چون چپاندن واژه ی«اعتراف» در جمله ی یادشده یا چیزهای خرده ریز دیگری که دانسته و آگاهانه از بر زبان راندن شان خودداری می کنم و می گذارم تا همچنان در نادانی خود برجای بماند، تنها برای ضربه گیری و ایز گم کردن آمده است؛ «الاغ»، دیگران را چون خود می پندارد!

ب. الف. بزرگمهر   ششم امرداد ماه ۱۳۹۳

*      «پنبه به ماتحت میّت (کسانی) گذاشتن»
به قصد خوشخدمتی در حق کسی، رسوایی های آشکار خانواده ی او را منکر شدن و از این راه خود را اسباب ریشخند دیگران کردن:
«حالا تو چرا پنبه به ماتحت میّت آن ها می گذاری؟ مگر آن ها خودشان مرده اند که از خودشان دفاع کنند؟»
«کتاب کوچه»، حرف «پ»، دفتر نخست، احمد شاملو با همکاری آیدا سرکیسیان، چاپ نخست، تهران، ١٣۷٨

***

واقع بینی های هاشمی رفسنجانی
بهار عربی چرا از نیمه راه بازگشت؟

در میان حرف های تازه ای که هاشمی رفسنجانی در سالهای اخیر در جمهوری اسلامی می زند، برخی اعتراف ها به دل می نشیند. از جمله این سخن هفته گذشته او در باره بهار عربی که مردم از ترس استبداد دینی ترجیح دادند همان نظامی ها دوباره بر سر قدرت بازگردند.

اشاره او به مصر است که یکسال دولت و حکومت اخوان المسلمین بر این کشور کافی بود تا اکثریت مردم بپذیرند که اگر قرار است استبدادی هم بر کشور حاکم باشد، چرا این استبداد مذهبی و دینی باشد و به گردن زدن و بریدن دست و سنگسار زنان بیانجامد؟ بنابراین، کودتای نظامی های مصر را پذیرفتند و حتی به فرمانده آن کودتا برای رسیدن به مقام ریاست جمهوری رای هم دادند. هاشمی رفسنجانی همین را می خواست بگوید.

تمام کشاکش ۳۵ سال گذشته بعد از انقلاب ۵۷ در ایران نیز در تمام عرصه ها بر سر همین است. این که اگر قرار است دیکتاتوری و استبداد نهادینه شود و سانسور و سرکوب و ممنوعیت فعالیت احزاب حاکم باشد، مجلس را با چاپلوسان قدرت پر کنند، دادگاه های انقلاب نقش دادگاه های نظامی شاه را برعهده بگیرند و یکنفر به جای همه ملت حرف بزند و تصمیم بگیرد، که این وضع در زمان شاه هم بود، منهای حجاب و تبدیل تلویزیون به منبر موعظه، محروم ساختن مردم از شادی و تفریح و پر شدن زندان ها از سیاسیون، و حاکمیت اعتیاد و فقر و فحشاء و اختلاس حکومتی و دهها مسئله دیگر، پس دیگر برای چه انقلاب کردند مردم؟

این بسیار طبیعی است که مردم سوریه حکومت بشار اسد را صدها برابر بر حکومت داعش بر سوریه ترجیح دادند و اگر این نبود و مردم از ارتش سوریه حمایت نکرده بودند ممکن نبود ارتش بتواند آن یورش سنگین نظامی سه ساله را دفع کند. حتی اگر روسیه اسلحه رسانده باشد و جمهوری اسلامی و حزب الله لبنان نفرات نظامی.

در همین ارتباط است که بخشی از گزارش هفته گذشته روزنامه اومانیته ارگان حزب کمونیست فرانسه را می توان در تائید سخنان هاشمی و آنچه بعنوان تجربه جمهوری اسلامی به آن اشاره شد خواند.

اومانیته نوشت:
مقامات دولت تونس اعلام کردند آن مساجد و رسانه ها را که مردم را تشویق و تحریک به جهاد اسلامی میکنند می بندد و توقیف می کند.
این تصمیم دولت پس از آن اعلام شد که ۱۵ سرباز ارتش تونس در درگیری نظامی با یک گروه جهادی در کوه "چاه امبی" هفته گذشته کشته شدند. دولت تونس منتظر نماند و تصمیمی را که بصورت تهدید اعلام کرده بود عملی کرد. یعنی مساجد و رسانه های وابسته به گروههای جهادی را بست و ممنوع اعلام کرد.
دولت تونس که متشکل و متمایل به مذهبیون غیر افراطی است، همچنین اعلام کرد که رادیو مذهبی "نور" و کانال تلویزیونی "انصار" را ممنوع اعلام می کند و برای مقابله با تحریک به خشونت و ترور شبکه های اجتماعی را نیز کنترل خواهد کرد.

قرار است هرکس از این دستورات دولت در این زمینه سرپیچی کند تسلیم دادگاه شود و هر فردی و یا گروهی و یا حزب و نهادی که در مقابل امنیت و نظام قرار گیرد تحت پیگرد قضائی قرار خواهد گرفت.
مقامات امنیتی دولت تونس که شکل گیری نطفه "داعش" در این کشور را می خواهد از همان ابتدای کار خشک کند، موفق شدند "سمیر طیب" نماینده مجلس و دبیر کل حزب "المسار" (راه حل دمکراتیک و اجتماعی) را از یک ترور برنامه ریزی شده اسلامی برهاند . این مقامات دو روز پیش از ترور سمیر طیب را در جریان این توطئه گذاشتند.

این همان قاطعیتی است که اگر جمهوری اسلامی نخواهد ایران را به عراق و افغانستان تبدیل کند، به جای کنترل فیسبوک که مردم خبر سیاسی نخوانند، گروه های امثال "عماریون"، "انتحاریون" و دهها گروه دیگر با نام های دیگر را کنترل کند. کاری که دولت تونس کرده است. یعنی شبکه اجتماعی را برای جلوگیری از شکل گیری داعش کنترل کرد نه برای جلوگیری از آگاه شدن سیاسی مردم آن کشور. آن دولت تلویزیون و رسانه های زمینه ساز رشد و حضور داعش را بست و تحت کنترل گرفت. اما در جمهوری اسلامی صدا و سیما در اختیار تئوری پردازان داعش شیعه است و بودجه قابل توجهی دراختیار موسسه مصباح یزدی برای داعش پروری است. و شک نیست که قدرت های بزرگ جهانی روی تقابل داعش شیعه با داعش سنی برنامه دارند.

روزی نامه ی «راه توده»، وابسته به اکبر بهرمانی هاشمی رفسنجانی، دوم امرداد ماه ۱۳۹۳

با آنکه این نوشته نیازمند ویرایش و پارسی نویسی است، از انجام آن خودداری ورزیدم. برجسته نمایی های متن، همه جا از آنِ من است.    ب. الف. بزرگمهر


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!