«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مرداد ۲۱, دوشنبه

نیک می دانیم که پند و اندرز به آن ها یاسین خواندن در گوش خرموش است ...

دنباله ی منطقی سخنان از جان برآمده ی این بانوی فرهنگی بازنشسته در ویدئوی پیوستِ برگرفته از «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران»، چنین از آب درمی آید:
ما می دانیم که در پشت آن ها که حقوق های نجومی می گیرند و حق ما را پایمال کرده و می کنند، باز هم دیگرانی هستند که نیاز به حقوق گرفتن از جایی ندارند و سرراست بر درآمدهای بدست آمده از نفت و گاز و کانی و نیز بهره کشی از نیروی کار بس ارزان ایران و ایرانی چنگ انداخته اند. از درآمدهای آن هاست که افزون بر پرداخت حقوق های نجومی به چنین جانورانِ بی مسوولیتی، خُمس و زکاتی چرب و نرم نیز دستِ مُشتی روضه خوان اندرزگو را می گیرد تا مردم را خام کنند. با آنکه «معیشت، منزلت و سلامت»، هوده ی ما بازنشستگان و دیگر گروه های اجتماعی ایران است، نیک می دانیم که پند و اندرز به آن ها که چنین روز و روزگاری را برای توده های میلیونی مردم پدید آورده اند، یاسین خواندن در گوش خرموش است* و ما همگی نیازمندِ کاری کارستانیم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۱ اَمرداد ماه ۱۳۹۸

* دانسته بجای «خر» در این زبانزد توده ای از «خرموش» سود برده ام؛ زیرا به «الاغ دهخدا»، جانور زحمتکشی که دله دزدی نمی شناسد و دستش دو بار در یک چاله نمی رود، نباید ناسپاسی نمود.


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!