«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مرداد ۱۰, پنجشنبه

سرش را گوش تا گوش بریدم و ندانستم گناهش چه بود! ـ بازانتشار

سرش را گوش تا گوش بریدم و ندانستم گناهش چه بود!

می بایستی سر آن علی گدایِ ساربان را می بُریدم که برای یک انگشتر با شیطان ساخت و انگشت سرورش را از بیخ کند!

از زبان شمر ذوالجوشن:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۸ مهر ماه ۱۳۹۴



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!