«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۱ آذر ۱۳, دوشنبه

پارسی سخن بگوییم و بنویسیم!


خانمی، چنین پارسی نویسی را سپارش نموده است:
«چه زیباست اگر به زبان پارسی سخن بگوییم  ...

بجای سلام و خدا حافظ بگوییم ...> دورود , بدرود
بجای الله و شیطان بگوییم ....> اهورا , اهریمن
بجای خلیج فارس بگوییم ....> شاخاب پارس
بجای فکر بگوییم ....> اندیشه , پندار
بجای مزاح بگوییم ....> شوخی
بجای ضعیف بگوییم ....> ناتوان
بجای غذا بگوییم ....> خوراک
بجای سئوال و جواب بگوییم ....> پرسش و پاسخ
بجای تبریک بگوییم ....> شاد باد ,همایون باد ,گرامی باد ,فرخنده باد
بجای مجسمه بگوییم ....> تندیس
بجای سر مجسمه بگوییم ....> سردیس
بجای فارسی بگوییم ....> پارسی
بجای سفید بگوییم ....> سپید
بجای مرسی بگوییم ....> سپاس»

و خانمی دیگر به نام سادات هاشمی در پاسخ وی نوشته اند:
«چندمین بار است که این پست را در پلاس می‌بینم و خنده‌ام می‌گیرد.
 وقتی به بهانه زبان، دین را تغییر می‌دهند و معادل پارسی الله را اهورا و شیطان را اهریمن معرفی می‌کنند!
 آیا مخاطب را در این حد بی‌عقل پنداشته‌اند؟!
 و اما یک قاعده ترجمه که خیلی‌ها می‌دانند:
اسامی خاص ترجمه نمی‌شوند.
 الله و شیطان، اسم خاص هستند
 با چنین نگرشی باید عرب‌زبان‌ها هم این یوزر (آزاده) را حرة صدا کنند!»

از «گوگل پلاس» خانم سادات هاشمی

برای این خانم می نویسم:
خانم سادات هاشمی ارجمند!

سخن شما درست نیست. الله و شیطان گرچه نام هایی ویژه هستند؛ برای آن ها نام هایی همتراز در زبان های دیگر هست و مردم آن را همه جای جهان به زبان خود بکار می برند؛ به عنوان نمونه در زبان پارسی خودمان به جز «خشکه مسلمانان» که بیش ترشان تا جایی که تجربه ی شخصی خودم نیز گواه است، آدم هایی دورو و ظاهرساز هستند، کسی نمی گوید: «در پناه الله» یا «الله یارت باد» و مانند آن. بیش تر مردم می گویند: «در پناه خدا»، «دست خدا به همراهت»، «خدا یار و نگهدارت» و مانند آن ها.

اگر شیوه ی استدلال شما را بپذیریم، میان این خدا یا ایزد یا پروردگار و ... با الله شما تفاوت هست! زیرا همه ی آن ها نام های ویژه (خاص) هستند. در صورتیکه چنین نیست و همه ی یکتاپرستان از هر دین و روش (مذهب) و آیینی، خدا را یگانه (به گفته ی شما: نام خاص) می پندارند و آن را می پرستند. افزون بر آن، نام های ویژه ی دیگری نیز هستند که از دوران پیش از اسلام به دین اسلام آمده اند. شاید نامدارترین آن ها، بُتی به نام آمن (آمین)، بتی بزرگ در مکّه بوده که بت پرستان عربستان، پیش از اسلام آوردن تازیان آن را می پرستیدند و شما نیز شاید روزانه آن را چندین بار همراه نام الله نام می برید:
الهی آمین!

البته، من با نامگذاری اهورا بجای الله همداستان نیستم؛ بجای آن نام هایی چون خدا (از ریشه ی خود + آ از مصدر آمدن) به آرش (معنای) خودآمده، ایزد، پروردگار، یزدان می توان سود برد.

افزون بر آن، می پندارم شما درباره ی تاریخ تلخ سرزمین مان پس از یورش تازیان که تا 200 سال پس از آن، پس از کتاب سوزاندن ها و بلاهایی که به سر مردم ایران بزرگ آن هنگام آوردند، چیزی نمی دانید. شما نمی دانید که حتا ایرانیان اجازه ی سخن گفتن با یکدیگر به زبان خود را نداشتند. داستانی تلخ و غم انگیز است و سرتان را درد نمی آورم؛ ولی آیا می دانید به ایرانیان، «عجم» می گفتند؟ می دانید آرش «عجم» چیست؟ آرش آن گُنگ» و کُندزبان است. آیا برانگیخته و برافروخته نمی شوید؟ نمونه های دیگری هم هست که یکی از آن ها را برایتان می نویسم.

می دانید آرش واژه ی از ریشه تازی «غذا» که آن را روزانه بجای «خوراک» بکار می برید، چیست؟ به زبان تازیان که دستور زبان شان نیز به کوشش ایرانیان فراهم شد، آرش آن «خوراک» است که چارپایان (یا جانوران؟) می خورند و این را آن ها به ایرانیان گرانبار نمودند که هم اکنون نیز آنچنان در زبان پارسی ریشه گرفته که کم تر کسی بجای آن از واژه ی «خوراک» سود می برد. ایرانیانی که حتا اسلام، دینی پیش پا افتاده (به زبان خود آنها: بدوی)  را که از چارچوب داستان های بهشت و دوزخ و ترس از الله فراتر نمی رفت به جایگاه فلسفی فرارویاندند، برایش علم کلام و بسیاری چیزهای دیگر درست کردند و از همه مهم تر این دین را جهانی نمودند! این ها را می دانستید؟

امروز برای خانواده چه خوراکی درست کرده اید، خانم هاشمی؟

خوب و خوش باشید.

ب. الف. بزرگمهر   ١٣ آذر ماه ١٣٩١

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!