«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ فروردین ۳۰, پنجشنبه

حاکمیت بسانِ نامادری است که بود و نبودش را تنها با زور می‌تواند پایور کند

«هر کس عضو حزب رستاخیز نمی‌شود، گذرنامه‌اش را بگیرد و از کشور برود»، پنج دهه پیش شکست خورد!

حاکمیت بسانِ نامادری است که چون مهر مادری ندارد، بود و نبودش را تنها با زور می‌تواند پایور کند. از صافی گذراندن («فیلترینگ») یا بستن رسانه های [نامور به] اجتماعی، سختگیری با تبارها، کیش ها و آیین های دیگر از نمودهای زور این نامادری است که اگر یک روز ستیزی راه نیندازد، به هستی وی بدگمان می شوند. کشتنِ کوچک‌ترین امید و کور کردن کمترین کورسویی آماج این نامادریِ نامهربان است. نه کسی باید به ایران برگردد؛ نه کسی باید در ایران، نهادی اجتماعی راه بیندازد؛ نه کسی باید احساس امنیت و آزادی کند و نه هیچ امید دیگری جز برای خودی‌ها؛ ولی در گیر و دار چنین از صافی گدراندن هایی، کدام پایوری به از اینکه برای باژ ندادن به نهادهای امنیتی از صافی گذرانده شوی؟ حساب و کتابِ مردم و حاکمیت هم که روزبروز بیشتر از یکدیگر جدا می‌شود؛ آن ها خودشان را در جهان کوچکِ خِرَدهای کوچک‌شان زندانی کرده‌اند و می‌خواهند ما را نیز به قفس‌های کوچکی بکشانند. ناآگاه از اینکه نسخه ی «هر کس عضو حزب رستاخیز نمی‌شود، گذرنامه‌اش را بگیرد و از کشور برود»، پنج دهه پیش شکست خورد. کسی با پای خویش به رسانه اجتماعی و پیام‌رسانی نمی‌رود که دامی امنیتی باشد و از خانه ی کارتُنک سست‌تر.

از «گوگل پلاس» با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب؛ برنام و زیربرنام را از متن برگزیده ام و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!