«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ مرداد ۲۰, پنجشنبه

درخواستی از دوستان نویسنده


چندی از دوستان و سازمان های سیاسی، گهگاهی نوشتارهای خود را برایم می فرستند. از توجه همه ی آنها به تارنوشتم و دریافت این نوشته ها خرسندم. برخی از آن ها از درونمایه خوبی برخوردارند و گاه حتا بسیار پرمغز و روشنگر هستند. بسیار مایلم همه ی آنها را تا آنجایی که امکان دارد، در تارنوشتم درج نمایم؛ ولی شوربختانه بیشتر این نوشته ها نیازمند ویرایش ادبی گاه بسیار جدی هستند. با اینکه وقت بسیاری ندارم و دشواری های جسمی نیز بخت کار بیش تر را از من بازستانده، تا آنجا که از دستم بر می آید و گاه با صرف وقت بسیار، تاکنون برخی از این نوشته ها را ویرایش و درج نموده ام.

خوب یا بد، این وسواس من است که نوشته، افزون بر درونمایه ی خوب آن، باید آراسته و پیراسته نیز باشد؛ مانند بشقاب غذایی که جلوی میهمانان خود می نهیم! تنی چند از دوستان نیز شاید به شیوه ی برخی «پروفسور»ها یا «آکادمیسین»های قدیمی می پندارند که «ما بنیاد جُستار را پی می ریزیم و آن را در میان می نهیم؛ بقیه ی کار، بر دوش "دانشجویان" است که برپایه آن، نتایج بایسته را برکشند!».

بسیار مهم است که نوشته را پس از آماده شدن، چندین بار بخوانیم و اشتباهات املایی و انشایی آن را برطرف کنیم. افزون بر آن، نوشته را پیش از درج یا چاپ در اختیار یک یا چند دوست و آشنا قرار دهیم و خواهش کنیم تا درباره ی آن داوری نموده و کاستی ها و نارسایی های آن را یادآور شوند.

نکته ی مهم دیگر، فشرده نویسی است. در این زمینه، گلستان سعدی می تواند راهنمای خوبی باشد.

نکته ی دیگر نیز پاکیزه نویسی است. به هر زبانی که نوشتار نوشته می شود، تا آنجا که ممکن است، باید از واژگان آن زبان سود برد و دستور زبان آن را بکار برد. در پارسی نویسی، این به معنای «سِره نویسی» نیست. هیچ زبانی از واژگان زبان های دیگر تهی نیست و بسیاری از واژه هایی که پارسی سره می دانیم، از ریشه ی سُریانی، یونانی، آرامی، مغولی و دیگر زبان ها هستند که پس از سده ها در زبان ما جا افتاده اند. درباره ی کاربرد واژه های عربی به یک نکته ی مهم اشاره می کنم. به دلیل های تاریخی، مذهبی و ... که بیرون از چارچوب این یادداشت است، این زبان، بیش ترین زیان را به ساختار و واژگان زبان پارسی وارد نموده و آن را تا اندازه ای کژدیسه نموده است. به عنوان نمونه، ما عبارت «عدم وجود» یا ترکیب های دیگری با واژه ی «عدم» را بکار می بریم. در حالی که بجای «عدم وجود» که برگردان پارسی آن عبارت پوچ و بی معنی «نیستی هستی» از کار در می آید، می توانیم واژه ی «نبود» را بکار بریم. نمونه های بسیار دیگری نیز هستند که کاربرد آنها در زبان پارسی، این زبان زیبا و نیرومند کهن را از ریخت انداخته است؛ بویژه در دوره ی کنونی با چیرگی تازی پرستان بر فرهنگ ایرانی، واژه های شگفت انگیز و ساختگی دیگری چون «ملکوک» (لکه دار شدن)، هجمه (یورش)، «مستضعف»، «مستکبر» و ... ساختار و واژگان زبان پارسی را آلوده اند. زبان انگلیسی نیز در دوران کنونی تا اندازه ای همین نقش را داشته که بخشی از آن ناگزیر بوده است.

از دید من، وظیفه ی هر نویسنده ای است که به این جُستار نیز اهمیت بدهد و تا آنجا که می تواند در پالایش و ویرایش زبان پارسی بکوشد. چنین کوششی یک نتیجه ی خوب دیگر نیز دربرخواهد داشت که شاید کمتر به آن توجه شده است:
نوشته ی ما را خوانندگان پارسی زبان در پهنه ی گسترده تری (پهنه ی جغرافیایی ـ سیاسی آریانا) بیش تر خوانده و بهتر درخواهند یافت و دستاوردهای بازهم بیش تری در نزدیک تر شدن و دوستی مردمان این پهنه خواهد داشت که در اینجا دیگر به آن نمی پردازم.

با سپاس

ب. الف. بزرگمهر        ۱۹ اَمرداد ۱۳۹۰   

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!