«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ دی ۱۲, پنجشنبه

به نام خدا! پشکل!


نمی دونم چرا این تصویر من و یاد اون گفتگوی کوتاه رسانه ای سال های نخست انقلاب با کشاورزی که کشتزارش پربار شده بود، انداخت. اون موقع، تازه رسم شده بود که سخنت رو با بسم الله الرحمن الرحیم آغاز کنی و هرکس هم این کار را نمی کرد، خدانشناس بشمار می رفت.

خبرنگاره با اون میکروفن های بلندی که با پشم گوسپند می پوشندشون، میره به سوی کشاورزه با اون کلاه های نمدی رنگ شتری که کنار همون کشتزار به بیلش تکیه داده و انگشت اشاره ی اون یکی دستش هم توی یکی از سوراخ دماغ هاش سرگرمه و می پرسه:
ـ بسم الله الرحمن الرحیم! خوب برادر می شه به بینندگان ما بفرمایید چکار کردید، چه نوع کودی به این مزرعه تون دادین که الحمدلله اینجور محصول داده؟

... و کشاورز نمونه که هنوز فرصت نکرده انگشتش رو از توی سوراخ دماغش بیرون بیاره و دوربین چی هم دوربین و درست همونجا میزون کرده، پاسخ می ده:
ـ به نام خدا! پشکل!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۲ دی ماه ۱۳۹۲


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!