«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ مرداد ۸, سه‌شنبه

بیم جان برومندترین فرزندان ایران زمین می رود. درنگ نباید نمود!

بنا بر گزارش های درج شده در رسانه ها سه تن از کنشگران اجتماعی به نام های عاطفه رنگریز، سپیده قلیان و ندا ناجی که بی هیچگونه گناه و بزهی سر زده از سوی آن ها با زیر پا نهاده شدن قانون های رسمی رژیم پوشالی، همچنان پس از سه ماه در بند خرموش های تبهکار فرمانروا بر میهن مان گرفتارند، باری دیگر از سوی کسی که گفته شده، بیمار روانی است و اینجانب به آن سخت بدگمانم،* یورش برده شده و گویا زخمی نیز شده اند. باری دیگر، بیم جان برومندترین فرزندان ایران زمین می رود. درنگ نباید نمود.

ب. الف. بزرگمهر   هشتم اَمرداد ماه ۱۳۹۸

* تا آنجا که می دانم، بیماران روانی، آن هم نه هر گونه بیمار روانی، در کم تر باره ای که آمار باریک آن را در دست ندارم، ولی می دانم دست بالا به یک درصد کل بیماران روانی نیز نمی رسد به «دیگر آزاری» («سادیسم») دست می یازند؛ بخش سترگی از این بیماران بویژه در میان زنان بیمار، در برانگیختگی و خیزش بیماری، خودآزارند و به خود آسیب می رسانند («مازوخیسم»).  بگمانم و باید بیفزایم: گمان نیرومند، چند و چون آن "بیمار روانی" و چرایی و چگونگی آوردنش به زندان را که جای بیمار روانی از بنیاد در تیمارستان است و نه زندان، باید از کلان خرموش تبهکار تمرگیده بر کرسی ریاست جایی نامور به «قوه قضایی» که دستش به خون بهترین فرزندان ایران زمین آغشته است، پرسید. باید این نگرانی را هرچه زودتر و چه بهتر بی هیچ درنگی بگوش «سازمان نامور به ملت های یگانه» و آن سوسمار پرتغالی تمرگیده بر ریاست آن رساند تا به نوبه ی خویش کاری به انجام برساند.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!