«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ تیر ۲۲, شنبه

دشمنی با کارگران و قانون های جهانی کار

قانون کار پس از قانون اساسی، مهم ترین قانون در هر جامعه ای به شمار می رود؛ زیرا تنظیم کننده ی روابط کار در جامعه است و بر جریان و روابط تولید اجتماعی ناظر است. کارگران میهن مان در نظام جمهوری اسلامی، این امر را با پوست و گوشت شان بخوبی احساس کرده و می کنند. کافی است به سیاست های مبتنی بر اشتغال کامل و امنیت شغلی به منزله رکن ضرورِ توسعه متعادل و موزون اقتصادی و اجتماعی تامل کرد که از جمله، مصوبات «سازمان ملل متحد» و «سازمان بین المللی کار» می باشد و کشورهای مختلف به اجرای آن متعهدند. برای ارائه نمونه ای از این مصوبه ها می توان به «مقاوله نامه ۱۲۲ سازمان بین المللی کار» در ارتباط با موضوع اشتغال کامل اشاره کرد؛ اما اکنون بیکاری فراگیر جایگزین سیاست اشتغال کامل شده و امنیتِ کاری کارگران، دستخوش آفت قراردادهای موقت و سفید امضا گردیده و به علت عدم رعایت مقررات ایمنی، کارگاه های کشور به قتلگاه کارگران تبدیل شده است.

به باور ما اصول آزادی ها و حقوق سندیکایی در بردارنده حق تشکل و اجتماعات آزاد و حق اعتراض و اعتصاب، بُنمایه ی حقوق کار است. بر پایه اصول آزادی ها و حقوق سندیکایی است که کارگران می توانند و باید در تمام سیاست های خرد و کلان سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی که مستقیم و غیر مستقیم به زندگی آنان مربوط می شود درمقیاس وسیع و ملی اظهار نظر کرده، اعتراض یا حمایت شان را درباره آن ها بیان کنند و رعایت حقوق سیاسی، اقتصادی و اجتماعی شان را در طرح و برنامه های دولت ها و سیاست های کلان نظام خواستار شوند.

جمهوری اسلامی از همان آغاز کوشیده و می کوشد تا به هر شیوه ممکن، مانع از آزادی های سندیکایی، یعنی خواست اساسی جنبش کارگری کشور شود. جمهوری اسلامی با معرفی تشکل های زرد به منزله نمایندگان کارگری کشور، زد و بندهای نهان و آشکار در مجامع بین المللی و سرکوب مداوم هر نوع اقدام مستقل کارگری در داخل کشور، تلاش کرده از اجرای مفاد اعلامیه سال ۱۹۹۸ «سازمان بین المللی کار» سر باز زند؛ زیرا بنابراین اعلامیه، تمامی دولت های عضو «سازمان بین المللی کار»، صرف نظر از این که به مقاوله نامه های ۸۷ و ۹۸ پیوسته باشند یا نه، موظف شده اند در بازه زمانی ای معین مفاد و اصول مندرج در این مقاوله نامه های بنیادین را در قوانین خود برسمیت بشناسند. با اتحاد و عمل مشترک کارگران پیشرو و مبارز و سازمان های اجتماعی برای احیا سندیکا ها و قوانین بین المللی کار و با حفظ هوشیاری کامل ضمن پافشاری بر حق مان، می توانیم این توطئه ها را نیز خنثی کنیم.

پیش به سوی احیای سندیکاها و اتحادیه های کارگری با هدف ارتقا بخشیدن به سطح زندگی عموم مردم و ریشه کن کردن فقر!

زنده باد وحدت جنبش سندیکایی ایران!

بازنشستگان سندیکاهای بافنده سوزنی و فلزکار مکانیک

٢٠ تیرماه ١٣٩٨

کانال رسمی سندیکای کارگران فلزکار مکانیک ایران

این یادداشت، تنها در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است. برنام آن را اندکی پارسی نویسی نموده و برجسته نمایی های متن نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

پی افزوده:

خواندن این یادداشت ارزنده، خرسندی مرا برانگیخت و با خود گفتم:
می بینی؟! «دود همچنان از کُنده برمی خیزد!» دودی که امیدوارم دل و جانِ کارگران و زحمتکشان جوان تر را هر چه بیش تر بگیراند و چنان آتشی بر پا کند که در فرجام کار، نشانه ای از بهره کشی و بهره دهی و هماوندی های گُرگوار میان آدمیان بر جای نماند. شیوه ی از بنیاد درست و دانشورانه به هوده ی کارگران و زحمتکشان در این یادداشت، چشمگیر، شایان پیروی و گسترش هر چه بیش تر در میان توده ی کار و رنج است؛ بویژه آنکه رژیم تبهکار فرمانروا بر میهن مان، حتا آنجا که ناگزیر به واپس نشینی هایی در برابر جنبش کارگری و توده ای واداشته می شود، همچنان به مرزکشی ساختگی میان کارِ رستایی (صنفی) با کنش سیاسی پامی فشارد؛ آنهم در کشوری که کوشش برای دستیابی به نان و بردن آن بر سر سفره ای که گاه کودکان در پیرامون آن چشم براه نشسته اند، افزون بر برآورده نمودن نیازی طبیعی، بیش از آنکه کاری رستایی باشد، کنشی سیاسی است. به آن بیش تر نمی پردازم و با درودی از ژرفای جان به همه ی آن کارگران استخوان خردکرده در کوران زندگی، لب فرومی بندم.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۲ تیر ماه ۱۳۹۸

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!