«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ بهمن ۹, یکشنبه

هر چه سرو در این سرزمین بر جای مانده را از ریشه درخواهیم آورد

می روی با پدر یک جاسوسه اغتشاشگر مصاحبه می کنی؟ نامت هم که نازیلاست؛ آن یکی هم سروناز است که انگار نافش را با «اجتماع ‌و‌ تبانی و تبلیغ علیه نظام» بسته اند.* چرا پدر و مادرتان از اینهمه نام های میمون و مبارکِ خدیجه، سکینه، رقیه، حلیمه و اینا گذشتند و نام هایی اینچنین نامیمون و نامبارک بر روی تان گذاشتند؟ حال ما هم به پیروی از اجدادمان که سرو کاشمر را بریدند، هر چه سرو در این سرزمین بر جای مانده را از ریشه درخواهیم آورد تا کسی به آن ها ننازد و برای همیشه فراموش شوند؛ بعله! به شکرانه ی از گریپاژ درآمدن تخم آقا و باز شدن دوباره ی زبان مبارک شان این کار را خواهیم کرد.

از زبان یکی از مسوولین «نظام خرموش پرور»:  ب. الف. بزرگمهر   نهم بهمن ماه ۱۴۰۱

* نازیلا معروفیان، روزنامه‌نگارِ ۲۳ ساله و اهل سقز در استان کردستان، در توییتر خود خبر داده که بر اساس رای شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی افشاری به اتهام «فعالیت تبلیغی علیه نظام و نشر اکاذیب به قصد تشویش اذهان عمومی از طریق انتشار مصاحبه با پدر مهسا امینی» به ۲ سال حبس تعزیری، ۱۵ میلیون تومان جریمه و ۵ سال ممنوع الخروجی از کشور محکوم شده است. او پس از انتشار مصاحبهاش با امجد امینی، پدر ژینا (مهسا) امینی در تاریخ هشتم آبان ماه سال جاری در منزل یکی از دوستانش در تهران بازداشت و به بند ۲۰۹ زندان اوین و سپس زندان قرچک ورامین منتقل شد.

* سروناز احمدی در دادگاهِ [تازیانِ] بدوی به ریاست قاضی صلواتی، مجموعا به ۶ سال حبس محکوم شد. حکم صادر شده علیه او ۵ سال بابت اتهام «اجتماع ‌و‌ تبانی» و‌ ۱ سال برای اتهام «تبلیغ علیه نظام» است. وی در صفحه «اینستاگرام»‌خود نوشت: «شش سال زندان گرفتم تو دادگاه بدوی. می‌ارزيد. به احساس تعلق به یک جمع بزرگ قدرتمند كه در تلاش هست تا سرنوشتش رو دست خودش بگيره می‌ارزه.»

داده ها برگرفته از «تلگرام»  نهم بهمن ماه ۱۴۰۱ بختی برای ویرایشِ  گسترده ی آن نداشتم. افزوده ی درون [ ] نیز از آن من است. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!