«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ مرداد ۳۱, دوشنبه

شایاترین جاها برای آغاز بازه ی زمانی دیگری از جنگ جهانی سوم

یادداشتی نیمه کاره جا مانده از چندین روز پیش

با آنکه همه ی نگاه ها به درگیری در اوکراین دوخته شده، سرزمین های پیشین یوگسلاوی همراه با سرزمین کُره شایاترین (مستعدترین) جاها برای آغازِ بازه ی زمانی (فاز) دیگری از «جنگ جهانی سوم» است که در کردار بگونه ای خزنده از سال ها پیش آغازیده است. آغاز آن را می توان از زمانِ زیر پا نهاده شدن چندین پیمان برجسته ی جهانی میان «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و سپس روسیه در یکسو و امپریالیست های «یانکی» در سوی دیگر برای کاهش جنگ ابزارهای کشتار گروه های میلیونی و میلیاردی توده های مردم جهان (اتمی و ...) نشانه گذاری نمود که در دوره ی روی کار آمدنِ لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ» با آفرینش و رونماییِ نیروی فرازمینی (فضایی) که زمینه های آن از سال ها پیش تر فراهم شده بود، شتاب بیش تری یافت و از کالبد خزنده به کالبدِ پرنده درآمد. این دوره با همه ی فراز و نشیب های خود، دیدگانِ روس ها، چینی ها، بسیاری از نیروهای با گرایش چپ و بگونه ای دربرگیرنده تر،توده های مردم جهان را بیش از پیش گشود* و رویهمرفته کمک بسیار بزرگی برای گرداندنِ سرِ خر سیاست هایی دوپهلو و همراه با زد و بند با امپریالیست های «یانکی»، انگلیسی و اروپای باختری با چشمداشتی ناروا و نادادگرانه بزیان کشورهای نامور به «پیرامونی» بسوی سیاستی بهتر سمتگیری شده بسود توده های کار و رنج در جهان نمود. یورش پیشدستانه ی روسیه به اوکراین، زمینه ی چرخشی بنیادین و شتابنده در این روند را فراهم نمود که همچنان با فراز و نشیب هایی از آن میان، ندانمکاری شگرف روسیه در برسمیت شناختن رژیم پوشالی و ابزار دست «یانکی» ها و انگلیس و بگفتگو نشستن های ناروا و بیهوده با آن** پی گرفته شده است. با این همه، بیم بازگشت به سیاست های گذشته با کوچک ترین واپس نشینی «یانکی» ها برای گرفتن آرایشی نو، هم در روسیه و هم در چین به این شَوَند که رویکردهای رهبری هر دو کشور بر بنیاد سیاستی استوار، پیگیر و باریک بسود نیروهای کار و رنج استوار نیست را نباید و نمی توان دستِکم گرفت. نمودهایی از دودلی و ناپیگیری و نیز کوشش هایی بیش تر زیرِجُلی برای رسیدن به همداستانی هایی نادرست و نابجا با امپریالیست ها در ماه ها و هفته های گذشته گواه آن است.

به هر رو، بایستگی پشتیبانی همه سویه از هر دو پیشانی یاد شده در بالا، نه تنها برجستگی کمتری در سنجش با اوکراین و تایوان ندارد که بویژه در درگیری های فزاینده میان «سِربستان» با همسایگان کنده شده از یوگسلاوی بکوشش سازمان دوزخی «ناتو» از برجستگی بیش تری برخوردار است. نباید فراموش نمود که اینجا از گذشته ای دور تاکنون، چنانچه دوره ی هستی یوگسلاوی را بدیده نگیریم، کانونِ آشوب های بزرگی در اروپا بوده است. برای آنکه نمونه ای روشن بدست داده باشم، برای هیچ و پوج نبود که یکی از تبهکارترین رهبران کشورهای امپریالیستی به نام «وینستون چرچیل» در گرماگرم «جنگ جهانی دوم» و درخواست های چندین باره ی رهبری «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» برای گشوده شدن پیشانی دیگری در باختر برای رویارویی با «آلمان نازی» که تا اندک زمانی پیش از آن، همه ی اروپای باختری و پیرامون آن را در چنگ داشت و بکوشش جانفشانه ی «ارتش سرخ» در آن بازه ی زمانی، ناگزیر به واپس نشینی تا مرزهای خود شده بود، بجای کرانه های فرانسه (یا دست بالا بلژیک) که از دیدگاه رزمی و سپاهیگری بهترین جا برای آغاز یورش گازانبری از هر دو سوی خاور و باختر بود، بر گشودن پیشانی تازه از سوی انگلیس و «ایالات متحد» در بالکان پا می فشرد!

از دید من با بدیده گرفتن بسیاری شَوَندها که در اینجا ناگزیر از کنار همه ی آن ها گذشته ام، هم اکنون و در آینده ی نزدیک با انگیزش امپریالیست های «انگلوساکسون» و همکاری تنگاتنگ آلمان، چشمِ پیدایش پیشانی تازه ای در بالکان را باید داشت؛ جایی که چنانچه جنگی تازه در آن درگیرد از زمینه هایی درخور برای گسترش مهارناپذیر به همه سو و کشانده شدن بسیاری کشورهای دیگر به آتش جنگی سهمناک برخوردار است؛ بالکان از دیدگاه تاریخی و جغرافیای سیاسی (ژئوپلیتیک) سست ترین جا و به همین شَوَند، شایاترین بستر برای پیشبرد سیاست های تبهکارانه ی امپریالیست ها برهبری «یانکی» ها در رویارویی با شاخ های تازه ی روسیه و چین و همه ی جهان ستمدیده و زیر پا لگدمال شده است. امیدوارم برجستگی پشتیبانی همه سویه از «سِربستان» از سوی همه ی نیروهای پیشروی جهان بویژه چینی ها که می پندارم باید سیاست کنشگرانه تری در پیش گیرند، بدیده گرفته شده و به جامه ی کردار درآید. امیدوارم آن ها و دیگران، هر یک به فراخور توانایی خود، سیاست «کارگر  همبستگی جهانی» («انترناسیونالیسم پرولتری») را جایگزین سیاست های ملی گرایانه نمایند و چون زنجیری پیوسته به یکدیگر و ناگسستنی در برابر نخشه های اهریمنی هارترین دشمنان آدمی در روی این خورشیدگَردِ کوجک بایستند.

زنده و استوار باد همبستگی هر چه فزاینده ترِ همه ی خلق ها و ملت های ستمدیده ی جهان!

نابود باد امپریالیسم!

ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ امرداد ماه ۱۴۰۱  

* ... اینکه چنین کارهایی تاکنون به انجام نرسیده از خوشباوری فرمانروایان در داد و ستدهای نان و آبدار با «یانکی» ها و «باهماد [سرمایه داران] اروپا»، سرچشمه می گرفت. با روی کار آمدنِ لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ» که در کردار، کوبه های سنگینی به سرمایه داری امپریالیستی زد و چهره ی راستین آن را آشکارتر نمود، جای خود را به هشیاری بیش تر (بویژه چین) و بدبینی درخور داد؛ روندی که از دید من، ریشه دارتر خواهد شد.

برگرفته از پی نوشتِ یادداشتِ «نقشه ی دستگاه دیوانسالاری اهریمنی ات نگرفت؛ سُنبه پر زور بود»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۱ اسپند ماه ۱۴۰۰ در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/03/blog-post_78.html

** «این همان ندانمکاری بزرگی است که از آن می ترسیدم ...»  ب. الف. بزرگمهر   نهم اسپند ماه ۱۴۰۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/02/blog-post_7.html

«باید هر چه زودتر کار را با رژیم پوشالی اوکراین به فرجام رساند»  ب. الف. بزرگمهر   ۱۷ اردی بهشت ماه ۱۴۰۱

https://www.behzadbozorgmehr.com/2022/05/blog-post_7.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!