«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ بهمن ۱۱, یکشنبه

ای فرو افتاده، برپاخیز!

زور، می گوید: آنچه هست این گونه خواهد ماند
هر صدایی جز صدای حاکمان، خاموش!
لیک بسیاری به خیل بردگان، نومید می گویند:
آنچه می خواهیم ما هرگز نمی آید ...

هان و هان تا زندگی باقی است، واژه ی هرگز نباید گفت
آنچه محکم بود، دیگر نیست
آنچه هست اکنون، این چنین دیگر نخواهد ماند.

حاکمان آنگه که حرف خویش بس کردند
حرفِ محکومان شود آغاز؛
پس که را یارای آن باشد که «هرگز» بر زبان آرد؟
دیرپاییِ ستمکاران، متکی بر کیست؟
بی گمان بر ما.

محو استیلای جباران، متکی بر کیست؟
همچنان برما.

ای فرو افتاده، برپاخیز!
ای سپر انداخته، بستیز!

کیست بتواند ببندد راه بر آن کس که از وضع خود آگاه است؟

پس، توده ی مغلوب امروزین، فاتح فرداست
وان زمان، «هرگز»، بیگمان «امروز» خواهد شد.

برتولت برشت

از «گوگل پلاس» با اندک ویرایش درخور در نشانه گذاری ها از سوی اینجانب: ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!