«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۷, یکشنبه

برخیز ای زنك، چشم مظلومان داری و روی ظالمان!


چشم مان به این هم روشن شد؛ گرچه بایستی می نوشت:
«مرکز مداخله ی رسمی در امور خانواده»؛ زیرا دخالت غیر رسمی در امور خانواده و حتا ریز و شپش زندگی مردم از سال ها پیش برقرار بوده، اکنون نیز از میان نرفته و شاید کمی پنهانی تر شده است. موردهایش نیز که تنها جدایی زن و شوهر را دربرنمی گیرد. نخست و پیش از هر چیز دیگر که از «اَهمّ واجبات» است، پی بردن به گرایش های سیاسی و اجتماعی این یا آن خانواده و اعضای آن، دوری و نزدیکی هر یک از آن ها به رژیم تبهکار (گونه ای اندازه گیری درجه ی دانایی یا خریّت!) و پس از آن، سایر امور هماوند است که همه ی این ها زیر پوشش اسلامِ «اسلام پیشگان» انجام می پذیرد؛ "اسلام"ی که می بایستی حتا به درون رختخواب زن و شوهر نیز راه یابد و آنجا را نیز چون سایر جاها "گلستان" نماید! یک نمونه ی آن در دوره ای بس ناگوار و تلخ در کشورمان که اگر به تاریخ بنگریم، همه ی اینگونه دوره ها با رویش بیش از اندازه دین ها و مذهب های گوناگون و گسترش پریشانگویی مذهبی (خرافات) در میان توده های مردم همراه بوده و برآمدن ضدانقلاب کنونی زیر پوستین اسلام نیز نمونه ی دیگری از آن است را جاودانه عُبید زاکانی، چنین گواه آورده است:
«زنی چشمهایی به غایت خوش و خوب داشت. روزی از شوهر شكایت به قاضی برد. قاضی روسبی باره بود. از چشمهای او خوشش آمد؛ طمع در او بست و طرف او گرفت. شوهر دریافت. چادر از سرش دركشید. قاضی رویش بدید؛ سخت متنفر شد. گفت:
برخیز ای زنك، چشم مظلومان داری و روی ظالمان»!

نمونه هایی اینچنین در رژیم تبهکار جمهوری اسلامی نیز کم نبوده است که خودِ ملّای مداخله گر در مورد یادشده با «مال»* خوبی روبرو شده و بجای کوشش برای گره گشایی درست چالش به زن، پیشنهاد «صیغه شدن» داده است؛ نمونه ای از آن را درباره ی آن آخوند دلقک کاشی نوشته اند که بگمان نیرومند باید درست باشد.

ب. الف. بزرگمهر    هفتم تیر ماه ۱۳۹۴

* از دیدگاه همان شکمبارگان که جز شکم و زیرشکم به چیزی دیگر نمی اندیشند و الله و قرآن و سایر چیزها را تنها بسان ابزارهایی نیکو برای خر کردن توده ی مردم بکار گرفته و می گیرند.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!