«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۳ اسفند ۱۶, شنبه

آیا هیتلر از جنس مردم بود؟!

ماهیت پدیده ی یهودی ستیزی و سودمندی های آن برای بهره کشان جهان

زیر برنام «چهره هیتلر در دوران جنگ جهانی نخست»، تصویری از وی، همراه دو سرباز دیگر درج نموده است (تصویر پیوست).

از «گوگل پلاس» با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب:  ب. الف. بزرگمهر

جوانکی با باورهای اسلامی در زیر آن نوشته است:
«لاغره.. بنده خدا از اوناییه که سختی کشیده. از جنس مردم!»

می نویسم:
منظور از درج تصویر هیتلر بدون هیچ توضیحی چیست؟ اگر کمی به نتیجه ی آن باریک شوید، می بینید که جوانکی با باورهای دینی و بگمان بسیار، وابسته به «خیمه و خرگاه ولایت» در زیر آن نوشته است:
«لاغره.. بنده خدا از اوناییه که سختی کشیده. از جنس مردم!»

آیا هیتلر از جنس مردم بود؟! لاتی آسمان جل و عرق خور در کافه ها همراه بیکارگانی چون خودش؛ یک «لُمپن پرولتاریا» به آرش دانشورانه ی آن که در هر زمینه ی زندگی خصوصی اش شکست خورده بود؛ کسی که چون دیگر لات ها و آسمان جُل ها با یورش به تظاهرات مسالمت آمیز، ولی انبوه و نیرومند کارگران و کمونیست ها در نخستین بحران سترگ سرمایه داری سده ی گذشته، بهانه ای برای جبران گره های روحی دوره ی جوانی خود و جایی در «حزب نازی» آلمان یافت؛ و در لحظه ی مشخص تاریخی با توطئه گری و نابودی "نظریه پرداز" «نازیسم» به یاری بزرگ ترین انحصارات سرمایه داری آلمان چون «کروپ» و سپس کمک های مالی امپریالیست های انگلیس، فرانسه، هلند و جاهای دیگر که در کالبد «حزب نازی» آلمان و فاشیست های ایتالیایی به بهترین ابزار بایسته برای سرکوب جنبش نیرومند طبقه کارگر اروپا و سایر زحمتکشان دست یافته بودند، برکشیده شد و بزرگ ترین تبهکاری های تاریخی جهان تاکنون را رقم زد.

...  و آن جوانکِ مسلمان با دیدی بسته و دانش و بینشی ناچیز از تاریخ جهان، شاید با خود می پندارد که چون وی ضد یهود بود، آدم خوبی بوده است! و نمی داند که ضد یهود بودن در اروپا ریشه های ژرف تری دارد و در بحران های اجتماعی ـ اقتصادی که به بحران های سیاسی فرامی رویید، در بیش تر موردها یهودیان بوده اند که تاوان بدی اوضاع بهره کشان را با از دست دادن هستی و جان خود می پرداخته اند؛ نمی داند که «سیهونیسم» به عنوان باوری نژادپرستانه، هماوندی بسیار نزدیک و باریکی با «نازیسم» و «فاشیسم» دارد؛ نمی داند که با روی کار آمدن هیتلر در آلمان، سیهونیست های سرمایه دار آن کشور که چشم دیدن کمونیست ها و دیگر نیروهای پیشرو  از آن میان، یهودیان پیشرو و کمونیست را نداشتند، آن ها را به دستگاه پلید «گشتاپو» لو می دادند؛ نمی داند که برخی از همین همکاران نازی ها چون «بن گوریون»، سپس کشور ساخته و پرداخته ی اسراییل را با همیاری و پشتیبانی همه سویه ی کشورهای امپریالیستی انگلیس و «ایالات متحد» بنیان نهادند! او نمی داند که پرونده های بسیار پوشیده ای از همه ی این ها در بایگانی های «اسناد ملی» برخی از کشورهای اروپایی نگاهداری می شوند که هیچگاه رسانه ای نشده اند تا آدم هایی چون وی از ماهیت «سیهونیسم» و تفاوت آن با «یهودی بودن» آگاه شوند.

او نمی داند که یاوه های ضد یهودی آن رهبر دَبَنگِ نابکار، دوغ و دوشاب را به هم می آمیزد و در کردار به تبهکارانی چون «بنیامین نتانیاهو» و حزب های فراراست اسراییل، کمک هایی بزرگ می کند؛ او نمی داند یا اگر می داند، ژرفای آن را بدرستی درنیافته که پیروی از کیش یهودی با «سیهونیسم» یکی و حتا همراستا نیست؛ نمی داند که بزرگ ترین جنبش صلح جویانه در خاورمیانه در کشور اسراییل پدید آمده است؛ جنبشی که رسانه های امپریالیستی، دانسته و آگاهانه از آگاهی رسانی درباره ی آن خودداری می ورزند و حتا تظاهرات بزرگ صدها هزار نفری ضد جنگ و ضد رژیم دست راستی اسراییل که در کشوری با شهروندانی اندک به اندازه ای بسنده، چشمگیر است را پوشش نمی دهند!

او و کسانی چون وی درنمی یابند یا اگر درمی یابند با تبهکاری، چشم بر روی این واقعیت می بندند که یکی از بزرگ ترین آماج های امپریالیستی در منطقه، جنبش صلح جویانه و ضد جنگ توده های مردم در کشور اسراییل  است که به هر دلیلی بیرون از چارچوب و آماج این یادداشت از جنبش های توده ای در کشورهای عربی پیرامون و بسیاری کشورهای دیگر و از آن میان کشور خودمان، آگاهانه تر، سازمان یافته تر و از همین رو برای بهره کشان اسراییل و جهان، بیم برانگیزانه تر است؛ جنبشی دربرگیرنده ی پلستینی های خداباور یهودی، مسلمان و مسیحی و نیز خداناباورانی که نگذاشته اند باورهای شان، دستاویزِ بهره کشان فرمانروا بر آن کشور و سایر کشورهای جهان شود؛ بهره کشانی از همه ی کیش ها و آیین ها و از آن میان، اسلام پیشگان تبهکار رژیم جمهوری اسلامی و ریزه خوران ریز و درشت شان!

رسانه های امپریالیستی ـ سیهونیستی به او و کسانی چون وی، پدیده ای بیش از اندازه بزرگنمایی شده را نشان داده اند؛ پدیده و نمودی که بخش بسیار کوچکی از واقعیت چگونگی پیدایش و گسترش «نازیسم» و «فاشیسم» در خاک اروپا و جاهای دیگر جهان را بازتابانده و می تاباند: «یهودی ستیزی»!

چند سال پیش، در نوشتاری در این باره، چنین آورده بودم:
برای سامانه سرمایه داری امپریالیستی شکست خورده و آسیب دیده در پایان «جنگ جهانی دوّم» سودمندتر آن بود ـ و همچنان نیز هست ـ که فرآورده خود: «نازیسم»، این بزرگترین برآمد و نمود دیکتاتوری سرمایه را همچون دیگر روندهای همانند در کشورهای سرمایه داری باختر، تنها در چارچوب سیاست «یهودی ستیزی» آن بشناساند و در اندیشه توده های مردم بکارد تا از آن، چنان درختی پرشاخ و برگ برآید که در میان شاخ و برگ های انبوه آن، مهم ترین واقعیت ها و ازآن میان نقش سرمایه امپریالیستی در پیدایش نازیسم و فاشیسم و نیز شکست سنگین این سامانه تبهکار، در پشت آن پنهان مانَد. می بایست دست های ناپاک و خونین سرمایه داری بزرگ آلمانی، انگلیسی، فرانسوی و دیگر همقطارانشان در اروپا و امریکا از چنین تبهکاری هولناک تاریخی شسته می شد و چنین نیز شده است. اگر در کشورهای اروپایی از هر ده نفر آدم درباره «جنگ جهانی دوم» و سیاست های آلمان نازی چیزی پرسیده شود، نُه و نیم نفرشان (!)، بی درنگ و به عنوان نخستین نکته، سیاست «یهودی ستیزی» آن رژیم و «هولوکاست» را به شما خاطرنشان خواهند نمود! و در این سخن، هیچ گزافه ای نیست.
«هولوکاست» از نگاهی دیگر»، ب. الف. بزرگمهر، ۹ آبان ماه ۱۳۸۹

در یکی از یادداشت های دیگر، درباره ی سرنوشت مردم ستمدیده یهود و یهودی ستیزی آورده بودم:
آنچه، کوتاه درباره یهودیان می توانم بگویم این است که شاید هیچ ملیتی در جهان ما و بدرازای تاریخ آن نتوان یافت که چنین با ستمگری با آنها، حتا از سوی سردمداران خود، رفتار شده باشد. آنها ملتی هستند که یوغ بردگی را بر دوش کشیده اند؛ در گروه های بزرگ که تنها دوران نازیسم را دربر نمی گیرد، به زندان افکنده شده اند (به عنوان نمونه آزاد شدن آنها از زندان به وسیله کورش بزرگ) و ذر سراسر جهان و خاک های کشورهای گوناگون که هیچگاه در آنها ریشه های ژرف نداشته اند، پراکنده شده اند؛ ... و هم اکنون نیز بخش بزرگی از آن زیر حاکمیت کم و بیش نیرومند و ریشه دار سیونیستی، در کشور امپریالیسم ساخته ای به نام اسراییل، داس مرگ را بر پشت خود به دوش می کشند.

پیشرو ترین کسان این ملت کوچک و باهوش در جنگ دوم جهانی بویژه در آلمان نازی، از سوی کسانی که سپس با همکاری امپریالیست ها کشور اسراییل را راه اندازی کرده و جریان ملی گرایی و نژاد پرستی افراطی «سیونیسم» را در میان این ملت ستمدیده، دامن زدند، به گشتاپو لو داده شده اند. پیروان و پیشگامان این جریان نژادپرستانه، دربرگیرنده راه اندازان یهودی تبار کشور یاد شده در بالا، پس از پایان جنگ جهانی، برای سرپوش نهادن بر تبهکاری سترگِ بزرگ سرمایه داران همه کشورهای عمده سرمایه داری آن زمان باختر زمین در همکاری با فاشیست ها برای سرکوب کمونیست ها و سایر نیروهای پیشرو اجتماعی این کشورها، در برانگیختن و برافروختن آتش جنگ جهانی، کیش دادن و پشتیبانی هم جانبه از آلمان نازی در یورش ناجوانمردانه به اتحاد جمهوری های سوسیالیستی شوروی که تازه از زیر بار سنگین جنگ درونی گرانبار شده از سوی امپریالیست ها کمر راست کرده بود، افسانه «هولوکاست» را برای منحرف نمودن افکار عمومی مردم کشورهای باختر زمین و سایر کشورها، ساختند و پرداختند.
دو نکته درباره نوشتار «تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“»،  ب. الف. بزرگمهر، ۴ اَمرداد ۱۳۸۸

... و واپسین نکته درباره ی همه ی کسانی که ناآگاهانه به دام تبلیغات چندلایه ای و بسیار زیرکانه ی رسانه های امپریالیستی و سیهونیستی می افتند و همان شعارها را طوطی وار پی می گیرند:
گویند و درست نیز می گویند که «جوینده، یابنده است!» گرچه باید به این نکته نیز چشم داشت که واقعیت های امروز و حقیقت های تاریخی به دلیل چیرگی درازمدت و همه سویه ی بهره کشان از دوران برده داری تاکنون، در کم و بیش همه ی موردها زیر خروارها دروغ، نابکاری و بدنام کردن جنبش های توده ای و بهترین و شایسته ترین فرزندان توده های مردم همه ی کشورها پنهان شده و می شود. بر چنین بنیادی است که به عنوان نمونه، «انوشیروان ستمگر»، «دادگر» از اب درمی آید یا «مزدک بزرگ، جاودانه و مایه سرفرازی توده های مردم ایران از آن هنگام تاکنون و تا ابد» به عنوان آدمی نادرست به مردم نشان داده شده که گویا زنان را به اشتراک مردان می گذاشت! چنین روندی در دوران ما با «کمون پاریس» هرچه بیش تر، گسسته شد و با سوسیالیسم برآمده از انقلاب اکتبر روسیه شوروی با همه ی نارسایی هایش، شکست هایی سنگین خورد. دیوارِ دروغ فروریخت و بسیاری از حقیقت های تاریخی از زیر خروارها دروغ و فریبکاری بیرون کشیده شد؛ چشم اندازی امیدبخش و جانفزا برای توده ی رنج و  کار در همه جای جهان پدید آمد ... و این نبرد، همچنان تا آنجا پی گرفته خواهد شد که بر بنیاد یکی از مانش های استوره ای و زیبای آیین زرتشتی: درآمیختگی میان تاریکی و روشنایی از میان برود و روشنایی در فرجامِ کار بر تاریکی چیره شود.

به این ترتیب، روشن است که جوینده ی راستین، چگونه آدمی است؛ در کدام سوی پیشانیِ این نبرد تاریخی ایستاده و چگونه کنشی دارد:
کسی که بر بنیاد دستاوردهای تاریخی توده ی رنج و کار، دم را غنیمت می شمرد و از آن برای آینده ی آدمی بهره می گیرد؛ آینده ای که به آرش بهره مندی بی چون و چرای خودِ وی از آن نیست؛ آدمی که هرگز امید را از دست نمی دهد.*

ب. الف. بزرگمهر      ۱۶ اسپند ماه ۱۳۹۳

* «ما هرگز امید را از دست نخواهیم داد ...» نوّال سعداوی


هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!