«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۲ فروردین ۲۵, جمعه

با امپریالیست ها و نوکران و مزدوران شان باید همینگونه سخن گفت

بگذار مردم این کشورهای دنباله روی امپریالیست ها بخود آیند و از آینده ای سخت بیم برانگیز برای خود و دیگر مردمان جهان بترسند

با امپریالیست ها و نوکران و مزدوران تمرگیده شان در والاترین جایگاه های رهبری کشورها باید همینگونه سخن گفت (گزارش زیر)؛ بگذار مردم این کشورهای دنباله روی امپریالیست ها بخود آیند و از آینده ای سخت بیم برانگیز برای خود و دیگر مردمان جهان بترسند. نباید از یاوه گویی ها و گزافه پردازی های مزدوران امپریالیست ها ترسید و راه بند و بست با آن ها را در پیش گرفت. باید این هستینگی (واقعیت) که دیگر بروشنی خود را برُخ همه ی جهان و از آن میان، گیج و گول های سیاسیِ «آسته برو، آسته بیا که گربه شاخت نزنه» می کشد را نیک بدیده گرفت که امپریالیست ها بنا بر بسیاری شَوَندها و نمودها و از همه برجسته تر، زمینگیر شدنی همه سویه بی هیچ چشم اندازی برای آینده، راهی جز جنگ افروزی با دیگر کشورها ندارند و کوجک ترین بختی بیابند، هم روسیه، هم چینِ همچنان دودل و کم و بیش همه ی کشورها و مردمان همه ی جهان را نابود خواهند نمود؛ گسترش شتاب آمیز کاربرد آدمواره۱ ها در همه ی پهنه های اختسادی ـ هازمانی، نمودی از بی نیازی دربرگیرنده ی سازندی بی سر و سامان شده که در آن به نیروی کار آدمی چندان نیاز نیست۲ و چنین روندی هر آن شتابِ باز هم بیش تری در آینده خواهد یافت، سوی بنیادین و فن آورانه ی هستینگی یاد شده را به نمایش می نهد؛ نکته ای که نمونه کسانی چون آن مردک نابخرد: «ماتئوش موراویسکی»، چرایی آن را درنیافته و به ژرفای آن که چشم انداز تیره و تاری برای هستی آدمی و آدمیت در این خورشیدگَردِ کوجک رقم می زند را پی نمی برند.

باید با همه ی نیرو برای چنان آینده ای که چندان دور نیز نیست، آماده شد و بی هیچ درنگی سمتگیری سوسیالیستی در همه ی پهنه ها را گسترش داد؛ این تنها راهی است که چشم اندازی روشن جلوی پای میلیاردها توده های مردم رنجدیده ی جهان می نهد و آن ها را به پشتیبانی از رویارویی ساز و برگ یافته به جهان بینیِ پیشرو با کشورهای امپریالیستی وامی دارد. بنا بر آزمون تاریخی، این تنها راهی است که آن کشورهای تبهکار و اهریمن خو را به اندیشه ی بیش تر درباره ی آینده ی خود واداشته، تبهکاری های شان را ناکام خواهد نمود. در پیش گرفتن هر گونه سمتگیری دیگر بر بنیاد ملی گرایی یا آمیخته با آن در رویارویی با امپریالیست ها نه تنها کامیاب نخواهد شد که در بازه ی زمانی درازتری، شکستی سنگین و مرگبار برای همه ی جهان را رقم خواهد زد.

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ فروردین ماه ۱۴۰۲

پی نوشت:

۱ ـ «آدمواره» را به مانش همپیوندی های بسیار گوناگونی از آدم و سامانه های نرم ابزاری که در آینده برپایه دانش های گوناگون زیست فن آوری (بیوتکنولوژی) پدید خواهند آمد، بکار برده ام.

برگرفته از پی نوشت یادداشت �فناوری روباتیک در سال گذشته� ب. الف. بزرگمهر ۲۹ اسپند ماه ۱۳۸۹ (درج شده به تاریخ یکم فروردین ماه ۱۳۹۰)

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/03/blog-post_1426.html

۲ ـ ... ابزارهای با هوش ساختگی ... که بی گفتگو در آینده ی نزدیک نه تنها جایگزین رایانه های "نادان" می شوند که آدمی را نیز از بسیاری کارهای ساده تا پیچیده بازنشسته خواهند نمود. "آنها" نه تنها کارهای ساده را بر دوش می گیرند که پیشه هایی چون دندانپزشکی، داروسازی و بسیاری رشته های دیگر را از چنگ آدمی به در خواهند آورد و برای کار خود کمترین دستمزدی نیز نمی گیرند. افزون بر این ها، با اعضای بدن آدم ها و حتا مغز وی پیوند خواهند یافت و نسل تازه ای از «آدمواره»* ها پدید خواهند آورد که آمیخته هایی از آدم و ابزار با ویژه کاری های فراوان و نسنجیدنی با توانایی های آدمی. شاید می پندارید: بردگانی بسیار دلپذیر برای سامانه ی تبهکار سرمایه داری؟!

همانجا

***

«دیمیتری مدودف»، مِهتَر «شورای امنیت روسیه» در «توئیتر» خود به گفته های «ماتئوش موراویسکی»، نخست وزیر لهستان که گفته بود: اوکراین از هوده ی یورش به روسیه برخوردار است و وی نگران جنگ روسیه با «ناتو» نیست؛ زیرا روسیه با شتاب شکست خواهد خورد، واکنش نشان داد و نوشت:
نمی‌دانم چه کسی در چنین جنگی برنده یا بازنده خواهد بود؛ ولی بر این نکته پافشرد که چنانچه درگیری بیاغازد، لهستان بی برو برگرد (قطعا) از نخشه ی [جهان] سترده (محو) خواهد شد.

گزیده ای کم و بیش شلخته، برگرفته از گزارشی در «چوب دو سر گُه» به تاریخِ  ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۲ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!