«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۸ فروردین ۳, شنبه

کجایند کیر خر، آن مسوولین پاکدستت؟!

کجایند کیر خر، آن مسوولین پاکدستت؟! چرا نشانی از آن ها نیست؟ کجاست آن استاندار گلستان که کم ترین خبری از استانش ندارد؟ تعطیلات نوروزی، جایی در ینگه دنیا؟ روستاهای بسیاری در شمال کشور و بویژه استان گلستان را سیلاب گرفته و شمار بسیاری از مردم را بیخانمان کرده است؛ ولی از آن بدتر، نبود فریادرسی است. کجا هستند آن امدادرسان ها؟ چرا کسی بداد مردمی که چندین روز در سیلاب گرفتارند و چیزی برای خوردن نیز ندارند، نرسیده است؟ آیا مردم زمین لرزه زده ی ثلاث باباجانی در استان کردستان باید بداد مردم سیلاب زده ی شمال برسند؟! آیا از ایرانیانی چو من آواره، کاری برمی آید؟! درود بر آن مردم فداکار که در آن روستا یا شهر کوچک همچنان نیازمند به کمک هایی که از آن ها دریغ شده ، «ستاد کمک رسانی» به مردم شمال درست کرده و توشه ای نیز در این میان بار زده اند تا به سیل زدگان آنجا برسانند  ... و تو بیشرف، همچنان در اندیشه های آسمانی ـ ریسمانی ات که برای کسی نان و آب نمی شود، غوته وری و داستان پشت داستان می سرایی ...

ب. الف. بزرگمهر   سوم فروردین ماه ۱۳۹۸

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!