«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ شهریور ۴, چهارشنبه

گویی می خواست به در بگوید تا دیوار بشنود ...

گاهی محافظه کاری بیش از اندازه در گفتار نیز کار را به یاوه گویی می کشاند. نمونه ی آن، گفته های حسن فریدون "روحانی" شده، بر سر مزار آرامگاهِ رهبر انقلاب بهمن ۵۷ در نخستین روز «هفته ی دولت» است:
«امام هیچگاه در امور دولت دخالت نمی‌کرد و همواره هدایت می‌کرد؛ همانطور که امروز رهبر معظم انقلاب۱ هم در همه امور کشور هدایتگر هستند.» («خبرگزاری ایرنا»، دوم شهریور ماه ۱۳۹۴)

گویی می خواسته به در بگوید تا دیوار بشنود؛ ولی پشیمان شده با افزودن جمله ای دیگر برای ماسمالی آن، جفنگی بافته است؛۲ "محکم کاری" وی را حتا با ترسِ آن شکارچی ترسو که در پناهگاه خویش، شیر را نشانه رفته و سپس با این پندار که «اگر تیرم به هدف نخورد، می آید مرا می خورد ..»، پشیمان شده و از تیراندازی خودداری می کند نیز نمی توان همتراز و همانند پنداشت. آخوند ریش حنایی در واپسین دم، دستش لرزیده از روی ندانمکاری، تیری هوایی شلیک کرده و سپس به نشانه ی دوستی و جان نثاری، جلوی «رهبر مُعَظّم جنگل»، نوکرمنشانه سر خم نموده است!

ب. الف. بزرگمهر     چهارم شهریور ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:

۱ ـ رهبرِ مُعَظّمِ انقلاب؟! کدام رهبر؟ کدام انقلاب؟!

۲ ـ اگر تنها جمله ی نخست یا جمله ی دوم را گفته بود، برونزد (شکل) و آماج هریک از دو جمله با نادیده گرفتن درونمایه ی نادرست شان به هر رو منطقی بود و از سنگینی ویژه ی خویش برخوردار.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!