«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ مرداد ۲۱, چهارشنبه

چرایی و چگونگی فروپاشی «اتحاد شوروی» از دید حزب کمونیست یونان


در زیر دیدگاه حزب کمونیست یونان، درباره ی چرایی و چگونگی فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» که از سوی نماینده ی آن حزب در یکی از همایش های جهانی حزب های کمونیست و کارگری در میان نهاده شده بود را می آورم. انتشار رسمی آن با دستینه ی «کمیته مرکزی حزب کمونیست یونان»، تاریخ بیست و جهارم ماه مارس ۱۹۹۵ ترسایی را دارد که همراه با سایر سخنرانی ها، بیانیه ها و گفتگوها در کتابچه ای با برنام:
«درباره علل و پیامدهای فروپاشی حاکمیت سوسیالیستی در اتحاد شوروی و دیگر کشورهای اروپای شرقی»  از سوی «انتشارات حزب توده ایران» در مهر ماه ۱۳۷۵ چاپ و انتشار یافته بود.

دیروز، گفتگوی آلوارو کونیال را زیر برنام: «اندیشه هایی درباره ی آینده ی سوسیالیسم ـ گفتگو با آلوارو کونیال»، در تارنگاشت خود و نیز «گوگل پلاس» درج نمودم.۱ اینک، نوبت آن تحلیل ارزشمند بیست سال پیش است؛ دوباره آن را نخوانده ام تا ارزیابی های شاید تازه ای از آن بدست آورم؛ ولی بر بنیاد آنچه از آن به یادم مانده، بگمانم همچنان در ارزیابی های بنیادین و سمتگیری ها درست باید باشد.

در همان سال ها که کتابچه ی یادشده را می خواندم، دیدگاه حزب کمونیست یونان و گفتگوی آلوارو کونیال، رهبر تراز لنینی حزب کمونیست پرتغال در آن هنگام، چشمم را گرفت. پیش تر می خواستم هر دوی آن ها را همراه با یادداشت هایی از خود درباره ی جُستار یادشده، درج کنم؛ بگمانم یادداشت هایی نیز در این زمینه آماده نموده بودم که باید دنبال شان بگردم تا بیابم. می دانستم که چون و چرای فروپاشی نخستین کشور زحمتکشان جهان و در پیِ آن، «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی خاور اروپا»، یکی از پرسش های همچنان پاسخ داده نشده ی جوانان و حتا بسیاری از سالمندان ایرانی، بویژه در میان نیروهای با گرایش چپ بوده و همچنان هست. یادآوری بجای یکی از دوستان ناشناس اینترنتی، تلنگری شد که برنامه ی پیشین خود را کنار نهاده، این دو نوشتار را زودتر درج کنم؛ یادداشت های خود در این باره را در کالبد نوشتاری جداگانه به آینده وامی گذارم.

خوانش۲ و بازخوانی هر دو نوشتار را سپارش می کنم.

ب. الف. بزرگمهر     ۲۱ اَمرداد ماه ۱۳۹۴

پی نوشت:
  
۱ ـ «اندیشه هایی درباره ی آینده ی سوسیالیسم ـ گفتگو با آلوارو کونیال»، ۲۰ اَمرداد ماه ۱۳۹۴ http://www.behzadbozorgmehr.com/2015/08/blog-post_66.html

۲ ـ پارسی نویسی:
«خوانش» از ریشه ی خواندن و به همان آرش است؛ بسان دانش از ریشه ی دانستن. به عنوان نمونه، می توان بجای «خواندن این کتاب را سپارش می کنم»، گفت و نوشت:
«خوانش این کتاب را سپارش می کنم.»؛ بویژه اگر با نام اشاره همراه باشد:
«خوانش آن را سپارش می کنم»

***


















































هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!