«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۴ تیر ۱۳, شنبه

بوته ای نشاشیده برجای نگذاشته اند ...

«نشانه خدا»یی ساختگی آراسته به همه گونه آذینی! از گفتگوهای هفتگی با امام زمان گرفته تا دستیابی به جایگاه رهبری انقلاب و خوار شمردن رهبر درگذشته و اینک تاریخدانی خبرگزار تاریخ ایران و جهان!

تازه «گوگل پلاس» را باز کرده بودم که به چنین تبلیغی برای رهبر دروغگو و نابکار رژیم برخوردم (تصویر پیوست)؛ همان آن، ناخودآگاه با خود گفتم:
مردک ... نشور، تاریخدان هم بود و ما نمی دانستیم ...

همزمان یاد گفته ی یکی از «نشانه خدا» ها افتادم که چند سالی پیش از این، آنگاه که تازه این مردک نادان را به جایگاه «نشانه خدا» (همانا آیت الله بزبان عربی) رسانده بودند و در رسانه ها از وی با این فرنام یاد می کردند، چیزی در این مایه گفته بود:
یکشبه لگدی زد و آیت الله شد ...

امروز هرچه در تارنگاشت خود و اینترنت گشتم، آن گفته را نیافتم؛ ولی بجای آن به ویدئویی سه چهار دقیقه ای از زنده یاد حسینعلی منتظری برخوردم که پیش تر نیز آن را دیده بودم.*

با گوش سپردن به گفته های رُک و پوست کنده ی آن زنده یاد که چگونگی زیر پا نهاده شدن ساختارهای پذیرفته شده ی پیشین در آموزشگاه های مذهبی (حوزه ها) و از آن میان، شیوه های دستیابی به فلان یا بهمان جایگاه دینی و مذهبی را یادآور شده و درباره ی پیامدهای وابستگی روزافزون شان به رژیم تبهکار جمهوری اسلامی هشدار داده با خود گفتم:
بوته ای نشاشیده برجای نگذاشته اند ...

این را نیز ناچارم بیفزایم که من هستی چنین آموزشگاه هایی که در گذشته ی دور تاریخی نشانی از آن ها در ایران و بگمانم هیچ کشور مسلمان نشین دیگر نمی یابیم و پایه گذاری آن ها با پیشبرد سیاست استعماری انگلیس در میهن مان هماوندی و پیوندی بی برو برگرد داشته را برای پیشرفت و آبادانی کشورمان ـ و هر کشوری ـ زیانبار می دانم؛ به این شَوَند ساده که در آن ها دانش به آرش راستین آن، آموخته نمی شود و آنچه اندک زمینه ای از دانش دربرداشته یا بویی از آن برده نیز بگونه ای کژ و کوله و سفسطه آمیز در کالبد «علم کلام» به خدمت کیش و آیین درآمده و می آید. به این ترتیب، آنچه در بالا نوشتم را نباید فرصت جویی آدمی دین ناباور پنداشت که خود از چنین کاری در هر زمینه ای که باشد، بیزارم و چشمِ دیدن چنان آدم هایی را نیز ندارم؛ گرچه، به پیشواز هر گفته یا نوشته ای که جویی عقل (خِرَد) در آن نهفته باشد، می روم و در این میان، زنده یاد حسینعلی منتظری، نه تنها به شوند دیدگاهی رویهمرفته پیشروتر و نگنجیدنی در چارچوب های بسته ی نگرش افلاتونی یا نوافلاتونی چنان آموزشگاه هایی که بویژه از سویه ی بزرگ منشی، راستگویی و رُک گویی و نیز رویکرد دلاورانه و هم اندیشانه اش با دگراندیشان از جایگاهی والا در جان و دلم برخوردار است.

ب. الف. بزرگمهر    ۱۳ تیر ماه ۱۳۹۴




هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!