«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۱ آبان ۲۲, یکشنبه

بیا نجات دهنده باشیم نه دنبال ناجی

در آن چند سالی که زندان اوین بودم تختم روبروی پنجره‌ای بود که نوک درختان چنار و بلندای تپه‌های اوین را می شد دید. روزی معاون رییس زندان، شخصی به نام مومنی با وقاحت می گفت دهه شصت سرباز اوین بوده و با موتور زندانیان را برای تیرباران به بالای همان تپه ها می برده؛ می گفت از بالای تپه‌ها تا جلوی درب زندان جوی خون جاری می شد که بعد از مدتی تصمیم گرفتند زندانیان را با چوبه دار اعدام کنند ...

بعد از آن، همیشه ناخودآگاه به آن تپه‌ها خیره می شدم، بغض می کردم. بوی خون حس میکردم و هر بار که حرف مومنی به خاطرم می آمد با خودم با آن تپه ها با کسانی که بر فراز آن تیرباران شدند، عهد می بستم که هرگز عقب نشینی نکنم و تا زنده ام به راهی که در آن قدم گذاشته ام ادامه دهم ... بعدها فهمیدم مریم اکبری منفرد هم که حالا سیزده سال است که زندانی ست، در تمام مدتی که در اوین بود (حدود دوازده سال) هر روز پنج صبح که از خواب بیدار می شد به همان تپه ها نگاه می کرد و با خود عهد می بست تا ابد دادخواه خون خواهر و برادرانش خواهد ماند ...

حالا هر گوشه شهر را که نگاه کنیم، یادی و اثری از عزیزیست که کشته شده؛ پدران و مادران آن ها همچون پدر مهرشاد، مادر مهسا، مادر پژمان، دوستان خدانور و… فیلم ها و عکس های آنان را منتشر می کنند. بسیاری از آنها جایی بودند که شاید ما هم روزی بودیم یا ممکن است در آینده باشیم. هر کجا قدم می گذاریم، رد خونی قبلا بر زمین بوده ... بیا پای روی این خونها نگذاریم؛ بیا با آنها عهد ببندیم که دادخواه شان باشیم؛ بیا که برخیزیم و نگذاریم خون این عزیزان پایمال شود ... بیا نجات دهنده باشیم نه دنبال ناجی ...

برگرفته از «تلگرام» (از صفحه اینستاگرام آتنا دائمی)  ۲۱ آبان ماه ۱۴۰۱

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!