«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ مهر ۱۴, چهارشنبه

هر کسی را بهر کاری ساختند ...

این هم دستخط شلخته و خرچنگ قورباغه ی مارکس با کلی خط خوردگی که در یکی از تارنگاشت ها آن را دیدم و برداشتم. همان آن با خود اندیشیدم:
اگر مارکس با این دستخط بدش که بیگمان در سن کودک دبستانی از این هم بدتر بوده در ایران پا به جهان نهاده و به دبستان و دبیرستان می رفت، چه می شد؟!

می پندارم به اندازه ای به وی سرکوفت می زدند تا ناچار می شد بیش تر وقت خویش را به خوش نویسی بگذراند و بجای کار روی «دیالکتیک هِگِل» و خاستگاه «سرمایه» و چگونگی پیدایش «ارزش افزوده» و این ها۱ خط نستعلیق۲ و خط کوفی و این ها بیاموزد. آنگاه روشن نبود، چندین و چند نسل از دانشمندان چپگرا می بایستی توی سر و مغز هم می زدند تا آنچه وی در بخشی به تنهایی و در بخشی دیگر به یاریِ دیگر دانشمند بزرگ انقلابی: «فریدریش انگس» به انجام رسانده و آفریدند به سرانجام می رساندند. بیهوده نیست که می گویند:
هر کسی را بهر کاری ساختند ...۳

ب. الف. بزرگمهر    ۱۴ مهر ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ «و این ها» تکیه کلام و زبانزد ویژه ی «آقا بیشعور نظام» در جاهایی است که کم می آورد؛ گرچه مدتی است که دیگر بر زبان نمی آورد. گویا آن «کیف بر علیاحضرت مخدّره ی رژیم گذشته» یا کسانی دیگر، آن را به وی گوشزد نموده و پرهیزش داده اند.

۲ ـ این هم یکی دیگر از آن واژه های چندش آوری است که چشم دیدن آن را ندارم و با ترشرویی آن را نوشته ام.

۳ ـ هر کسی را بهر کاری ساختند   میل آن را در دلش انداختند (مولانا جلال الدین محمد بلخی رومی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!