«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ مهر ۷, پنجشنبه

الْحَمْدُللّهِ، علت شکست جمهوری اسلامی در جنگ با صدّام هم روشن شد!


در ویدئوی زیر فرمانده "تجاوز مقدس"* به خاک کشور همسایه که دست کمی از باهوش ترین فرماندهان تاریخ جنگ های ایران و جهان ندارد(!)، دلیل شکست نظامی ایران از نیروهای صدّام و پایان غم انگیز جنگ گرانبارشده به خلق های ایران و عراق را نادرست بودن استراتژی جنگی دولتمردان جمهوری اسلامی می داند:
«... عراق برای دفاع از همه ی عراق می جنگید؛ ما فقط برای گرفتن یک گوشه ای از عراق می جنگیدیم! ... آنچه ما می گفتیم این بود که قدرت ملّی وصل بشود به قدرت دفاعی که ما اگر یک پیروزی بدست می آوریم، دیگر معطل نکنیم. بلافاصله برویم برای پیروزی بعد و بعدی! و این زنجیره های پیروزی زمانی امکانپذیر بود که زنجیره تبدیل قدرت ملّی به قدرت دفاعی طراحی می شد ... سیاست دولتمردان ایران این نبود. می گفتند ما اینطور نمی خواهیم بجنگیم. ما می خواهیم در عین حال که کشور و زندگی مردم را اداره بکنیم، می خواهیم جنگ هم ادامه پیدا کند و اگر یک عملیات شما بکنید و یک بخشی از خاک عراق را بگیرید، ما دیگر جنگ را تمام می کنیم. ما فاو را گرفتیم به آقایان دادیم؛ نشد. کربلا ـ ۵ را گرفتیم، دادیم، نشد ... بنابراین باید یک فکر اساسی می شد؛ وگرنه این قدرت بزرگ دفاعی که عراق درست کرده بود، این را می توانست در یک نقطه متمرکز بکند و به ما حمله بکند. همین کار را هم کرد ...»




بی جهت نیست، آدم ها هرچه خنگ تر و کودن ترند، به همان نسبت ریاکارتر نیز از آب در می آیند؛ آنگونه ریاکاری که برخی آن را با «هوش» عوضی می گیرند. اکنون پس از سال ها، این فرمانده نظامی «شیرین عقل» جمهوری اسلامی، دستاویز تازه ای برای شکست غم انگیز ایران و جمهوری اسلامی در جنگ با صدّام یافته است؛ دستاویزی که بار شکست سنگین و زیان های سترگ آن را از دوش خود و تا اندازه ای دولتمردان ولینعمتش در آن هنگام (هاشمی رفسنجانی) برداشته و به گردن «اداره کردن کشور و زندگی مردم» بیفکند. با خود می اندیشم:
«شاید بیچاره تروتسکی هم حق داشت که از انقلاب در انقلاب داد سخن می داد و بی گفتگو، شاگردانش درست می گویند که همه ی گناهان را به گردن لنین و استالین و خروشچف و ... می اندازند که رهنمود "استاد بزرگ" را دنبال نکرده اند: اگر انقلاب سوسیالیستی به هنگام به آلمان و کشورهای دیگر صادر شده بود، توتالیتاریسم و در پی آن کمونیسم بورژوایی در اتحاد شوروی حاکم نمی شد ... این کشور و اردوگاه کشورهای سوسیالیستی ازهم نمی پاشید ... و اکنون همه جای جهان سوسیالیستی شده بود!»

راستی، اگر دماغ کلئوپاترا کمی درازتر بود ...  

ب. الف. بزرگمهر      هفتم مهر ماه ۱۳۹۰

* روشن است که در اینجا منظور دورانی است که پس از پیروزی بزرگ بر نیروهای تجاوزکار صدّام و بیرون راندن شان از خاک ایران، با وجود هشدار حزب توده ایران در کشانده نشدن جنگ به خاک عراق، حاکمیت نادان و نابکار جمهوری اسلامی، آنها که پیگیری جنگ و خونریزی میان خلق های دو کشور همسایه برایشان «نعمت الهی» بشمار می رفت، جنگ را به خاک عراق کشاندند و بدرازای ۸ سال، عمده نیروهای فداکار میهن پرست و سرمایه های بزرگ ملی ایران را نابود نموده و همزمان جیب خود را از راه احتکار نیازمندی های روزانه ی مردم و داد و ستدهای پرسود اسلحه، از آن میان با اسراییل و «شیطان بزرگ» انباشتند.



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!