«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

آیا به ۳۰۰۰ میلیارد تومان پول در کوتاهترین زمان ممکن نیاز دارید؟

نگران نباشید فقط دستور العمل زیر را اجرا کنید:

روش کار:
اول باید از «.L.C» سر در بیاورید. «.L.C»  مخفف «Letter  of  Credit» است که به «اعتبار اسنادی» در زبان فارسی ترجمه شده است. وقتی شما به عنوان خریدار قصد خرید بزرگی را دارید، مثلا می خواهید برای یک شرکت فولاد ماشین آلات و تجهیزات بخرید، سوال این است که اول باید مبلغ خرید را بپردازید یا اینکه مبلغ را بعد از تحویل جنس به فروشنده پرداخت کنید.

فروشنده از شما به عنوان خریدار می خواهد که ابتدا کیسه را شل کرده و پول را پرداخت کن اما شما هم به عنوان خریدار می گویی: شرمنده!  اگر من این مبلغ بزرگ را پرداخت کنم، چه تضمینی وجود دارد که جنس را به من تحویل بدهی! اینجور خرید ها با چک و سفته نمی شود و البته شر خر هم به کار نمی آید! حالا اگر فروشنده در خارج از کشور نشسته باشد، قضیه حسابی پیچیده تر می شود.

در اینجا سیستم بانکی به کمک خریدار و فروشنده می آید؛ به این صورت که بانک معتبری از طرف فروشنده و بانک دیگری از طرف خریدار تضمین تحویل جنس و پرداخت مبلغ را انجام می دهند. ما همه عادت داریم که به بانک اعتماد کنیم؛ چون فکر می کنیم در بانک ها آنقدر پول هست که نیازی به خوردن پول ما ندارند! روش کار ساده است. بانک در کشور خریدار پول را از او می گیرد و به بانک دیگر در کشور فروشنده اعلام می کند که اگر مدارک و اسناد مبتنی بر وجود، صدور و حمل جنس به بندر یا شهر مورد درخواست خریدار را به او تحویل دهد و خریدار دریافت جنس را تایید کند در مدت مثلا یک هفته کل مبلغ توافق شده را به بانک در کشور فروشنده خواهد فرستاد تا به حساب فروشنده واریز شود و برود برای خودش حال کند!

حالا سوال این است که چطور می توان به این روش کسب درآمد ۳۰۰۰ میلیارد تومانی کرد؟  کاری که باید بکنید این است که از خریدار پولش را بگیرید؛ با یک فروشنده در جای دیگر دنیا هماهنگی کنید یک بانک هم در کشور فروشنده پیدا کنید و با بانک خریدار هم قرار هایتان بگذارید. البته همه چیز را رک و پوست کنده حالیش کنید که قرار است چه کاری انجام دهد و چقدر گیرش بیاید تا بعد ها دبه نکند! کافی است که همه ی این مجموعه تفاهم داشته باشند و حرف همدیگر را بفهمند؛ آن وقت کار تمام است. حالا بنشینید و پولهایتان را بشمارید. اسناد را مبادله می کنید؛ اما جنس را نه! حق حساب بانک فروشنده، بانک خریدار، فروشنده و خریدار و سازمان های واسط را بپردازید و بدون خرید جنس کلی پولدار شوید. در بعضی از کشور ها «.L.C» داخلی هم می توان باز کرد؛ یعنی خریدار و فروشنده هر دو در یک کشور هستند. در این صورت کار آسان تر است و طرف شما زبان آدمیزاد را هم خوب می فهمد.

 توصیه های روانشناختی:
هول نشوید و بلافاصله پس از اینکه اولین مبلغ کلان گیرتان آمد اقدام به خوشگذرانی های تابلو نکنید ممکن است دوستانتان بفهمند و آن وقت از سهمیه ی شیرین شما کاسته شود! نیازی به عذاب وجدان نیست. یادتان باشد که شما به ۳۰۰۰ میلیارد تومان پول نیاز دارید؛ پس باید زحمت بکشید. آرام و باوقار باشید! طوری رفتار نکنید که دنیا به کامتان شده. وقتی دوستی از شما پرسید: چه خبر؟ بگویید: ای بد نیست؛ سخته ولی می گذرونیم! ساده بپوشید. از خندیدن زیاد بپرهیزید. وقتی می شنوید کارگران یک کارگاه یا شرکت شش ماه است که حقوقشان پرداخت نشده، احساس ناراحتی کنید؛ چون ممکن بود، شما هم مثل آنها باشید! با طرف های درگیر در کارتان هم خیلی جدی باشید. مثلا اگر یکی ازکارمندان بانک هایی که با آنها کار می کنید، وسط کار درخواست سهم بیشتری از آنچه که قبلا توافق کرده اید، داشت، خیلی محکم جلویش بایستید و حالیش کنید تا پایش را از گلیمش دراز تر نکند. مهم این است که هرگز احساس گناه نکنید که باید طلبکار باشید!

توصیه های جامعه شناختی:
در کار های عام المنفعه شرکت کنید. البته طوری پول نریزید وسط که بقیه شک کنند! از ثروتمندان و سرمایه داران بدتان بیاید. این ضرب المثل را به کرات به کار بندید که:
هر که افزون شود مالش یا خودش دزد بوده یا پدرش! اگر فرصت سخنرانی در یک مکان عمومی را پیدا کردید، از فقر و بی عدالتی بگویید. از اینکه چرا این همه اختلاف طبقاتی وجود دارد؟ چرا فقیر ها روز به روز فقیر تر و ثروتمندان ثروتمند تر می شوند. بهتر است چند مثال هم همیشه آماده داشته باشید. کارتون «رابین هود» را که یادتان هست؟ تصور اینکه «رابین هود» خودش دزد ثروتمندی باشد، غیر ممکن است. پس باید رفتار اجتماعی شما مثل این شخصیت باشد تا بتوانید آرام و بی دغدغه اسناد را تبدیل به پول کنید؛ بدون اینکه جنسی مبادله کنید. پولهایتان را بشمارید و به پولدارها ناسزا بگویید؛ چون اگر آنها هم فقیر بودند، لازم نبود شما اینقدر به زحمت بیفتید و خودتان را به آنها برسانید!

اگر گیر افتادید:
باز هم هول نشوید! مگر شما چکار کرده اید؟ تازه این شما نبوده اید که اختلاس کرده اید. اصلا کدام اختلاس؟ این حرف ها خنده دار است. مگر می شود مبلغ به این بزرگی جابجا شود و کسی متوجه آن نشود؟ همین جوان های تازه ازدواج کرده را به عنوان شاهد خود قرار دهید تا بگویند که برای مبالغ ناچیز چقدر سیستم بانکی سختگیر است؛ چه رسد به ۳۰۰۰ میلیارد تومان! نه آقا مگر شوخی است؟

 از استعفا، اعتراف و طلب بخشش بپرهیزید؛ چون در آن صورت راهی جز محکوم کردن شما باقی نمی ماند. نگران نباشید! درست می شود، محکم باشید؛ اینکه دو قورت شما باقی باشد، کافی نیست باید نیم را هم به آن اضافه کنید پس دو قورت و نیم تان باقی باشد!

معرفت داشته باشید:
اگر همه چیز به خوبی پیش رفت، حق الزحمه ی ما را هم بپردازید. رعایت حق مولف نشانه ی شخصیت شماست. حتی شما دوست عزیز!

ناصر مردانی

این نوشتار در برخی جاها و بویژه نشانه گذاری ها از سوی اینجانب ویرایش شده است.   ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!