«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۲ فروردین ۲۸, چهارشنبه

کنگره ی بی نام و نشان «شکلات های سیاسی» در لندن!


در گاهنامه ای که افزون بر چپ نمایی به یک خوار و بار فروشی پلشت و شلخته می ماند و در آن هرگونه جنس آت و آشغالی یافت می شود، نوشته ای با عنوان «بیانیه پایانی هشتمین مجمع عمومی کنگره ملیت های ایران فدرال»* درج شده است. از این نوشته، چنین برمی آید که گویا «هشتمین مجمع عمومی کنگره ملیتهای ایران فدرال که عالی ترین مرجع تصمیم گیری کنگره ملیتهاست [می بینید؟! خودشان به خود مدال داده اند!]، با حضور نمایندگان واحدھای کشوری، احزاب و سازمان های عضو کنگره که متشکل از تشکلات سیاسی بلوچ، ترک آذربایجانی، عرب اهوازی، کورد، ترکمن و لر و بختیاری می باشد، در شهر لندن برگزار ...»* شده است (افزوده های درون [ ] و برجسته نمایی ها از اینجانب است.  ب. الف. بزرگمهر).

از این بیانیه که امضای «دبیرخانه کنگره ملیتھای ایران فدرال» در پای آن آمده، روشن نیست چه کسانی در آن کنگره شرکت داشته و چگونه و بربنیاد کدام روند دمکراتیک، نمایندگی خلق های نامبرده در بالا به آن ها سپرده شده است؟! همچنین، روشن نیست که آیا حزب های شناخته شده و باپیشینه ای چون فرقه دمکرات آذربایجان و حزب دمکرات کردستان در چنین "کنگره" ای شرکت داشته اند یا نه؛ ولی، آنچه برایم روشن تر از روز است، وابستگی دربست چنین ساختار پوشالی و بی پایه و بنیادی به کشورهای امپریالیستی گوناگون در کشورهای باختری و پیشاپیش همه، کشورهای انگلیس و ایالات متحد است که با پول و هماهنگی و مدیریت همه ی آن ها برای آینده ی نزدیک و بهتر تکه پاره نمودن کشورمان ایران، ساخته و پرداخته شده است.

جُستار تکه پاره شدن سرزمین مان ایران را که زمینه های آن به دلیل سیاست های نابخردانه و ایران برانداز مشتی دزد در حاکمیت جمهوری اسلامی از هرباره و هر روز بیش از پیش فراهم می شود، برپایه ی ملی گرایی («ناسیونالیسم») و شعارهای میان تهیِ چون «چو ایران مباد  تن من مباد» بر زیان نمی آورم. اینجانب، پشتیبان سرسخت حقوق خلق های ایران هستم و در شرایط بسیار ویژه ای که امیدوارم پیش نیاید به اراده و برآن شدن هریک از خلق های ایران زمین برای جدایی از دیگر خلق ها، گسیختن از سرزمین باستانی و در پیش گرفتن راه جداگانه ی خود گردن می گذارم؛ ولی، این ها هیچگونه هماوندی با آن کنگره ی پوشالی امپریالیسم ساخته ندارد. چنین زمینه چینی هایی از سوی کشورهای امپریالیستی که تنها بر پایه ی یک «سناریو» انجام نمی پذیرد، پیش بینی هایی درخور برای شرایطی است که با کمک چنین سازمان های پوشالی یا به گفته ی خود نوشته: «تشکلات سیاسی» که اگر «ت» آن را برداریم، بهتر خوانده می شود، به هنگام خود آب را هرچه بیش تر گل آلود نموده، ماهی های چاق و چله تری بگیرند.

به باور من، گرچه این «شکلات های سیاسی» بخودی خود، ساختارهایی پوچ و بی ریشه بوده و به نیم نگاهی نیز نمی ارزند، روند ساخت و پرداخت آن ها و برگزاری چنین کنگره هایی که از پوشش شایسته ی رسانه های امپریالیستی و ماهواره هایشان برخوردار می شوند، باید از سوی همه ی نیروهای میهن پرست و از آن میان، نمایندگان راستین خلق های ایران به عنوان اقداماتی امپریالیستی برای زمینه سازی چنگ اندازی به سرزمین ایران، شناخته و محکوم شوند. چنین کاری، هم اکنون بیش از فردا و آینده شایسته و بایسته است.

ب. الف. بزرگمهر    ۲۸ فروردین ماه ۱۳۹۲


* همانجا

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!