«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

اکنون که نان ندارند، چرا به شکم خود، سنگ نمی بندند؟!

در آستانه ی انقلاب سُترگ فرانسه، پادشاه آن کشور: لویی شانزدهم از یکی از درباریان پرسیده بود:
«مردم چه می‌خواهند؟»

وی پاسخ داده بود:
گرسنه‌اند و نان می‌خواهند!

پادشاه فرموده بود:
اکنون که نان ندارند، چرا شیرینی نمی‌خورند؟!۱

اکنون دوره و زمانه ای است که فرمانروایان تبهکار، حتا اگر بخواهند نیز نمی توانند تا آن اندازه از اوضاع کشوری که بر آن فرمان می رانند، ناآگاه باشند؛ با این همه، چنانکه آن زبانزد زشت و زیبای خودمان می گوید: «اگر به مُرده رو بدهی روی تخت خویش نیز می ریند»، چنانچه پایش بیفتد، «سیّدعلی گدای +۹۵ میلیارد دلاری» دروغگو، گستاخ و پا بگور، پا را فراتر از «لویی شانزدهم» نهاده و چیزی در این مایه بگوید:
اکنون که نان ندارند، چرا به شکم خود، سنگ نمی بندند؟! سنگ که فراوان است!

تا اندازه ای این مردک دَبَنگ، پرروست که شاید چون آن گفتگو با زنان و کودکان و پدران و مادران نگونبختانی که به بهانه ی پاسداری از گُنبد زرّین این یا آن امامزاده یا به گفته ی وی: «حریم اهل بیت در عراق و سوریه » به کشتن داده می شوند،۲ این بار از نیکویی ها و امتیازهای سنگ بستن به شکم، دهان به یاوه گشوده، جانباختگانی اینچنین را نیز بهشت ارزانی دارد! گرچه، بگمانم آن بار فراموش نمود یا شاید رویش نشد، امتیاز دیگری به امتیازات برشمرده افزوده و برای زنان شوی از دست داده، چیزی در این مایه ببافد:
امتیاز ...۳ هم این است که همسران شما ماشاء الله هم اکنون در بهشت با حوریان محشورند و الحمدلله بسیار به آن ها خوش می گذرد؛ انشاء الله جای هیچگونه نگرانی نیست!

ب. الف. بزرگمهر    ۱۵ اردی بهشت ماه ۱۳۹۵

پی نوشت:

۱ ـ در «ویکی پدیای پارسی» که بگمانم یک روده ی راست در شکمش یافت نمی شود، این گفته به «ماری آنتوانت»، زن هرزه و بریز بپاش پادشاه نسبت داده شده و در پی آمده است که در آن باره، هیچ گواهی یافته نشده است! به این ترتیب، اینکه چنین یاوه ای بر زبان پادشاه یا همسرش آمده را نیز به پرسش کشیده اند؛ آن هم پس از بیش از دو سده! در حالیکه درباره ی جمله ای از زبان لویی شانزدهم تا آنجا که می دانم، گواهی هایی هست؛ وگرنه، بر سر زبان ها نمی افتاد. پادشاهی که با اوج گیری انقلاب فرانسه چندین سال پس از آن به همراه زن هرزه اش در پاریس با گیوتین گردن زده شد (۱۷۹۲ ترسایی).

آیا این را می توان لغزش قلم یا ندانمکاری ساده ای، سرزده از نویسنده ای گیج و گول دانست؟ بیگمان، نه! قلم بمزدی فرومایه است که بنا به سپارش و دستور جایی، ماجرا را به پندار خود و خداوندش، آنگونه گم و گور یا دستِکم کمرنگ نموده است؛ به این می گویند:
پشتیبانی از بهره وری های (منافع) طبقاتی که تنها سرمایه داران و سامانه ی سرمایه داری را دربرنمی گیرد که پشتیبانی از بهره وری های (منافع) طبقاتی اشراف دوران خاوندی و  برده داران در دوره ی برده داری نیز در آن می گنجد!

آیا کارگران و زحمتکشان جهان نیز از چنین حافظه و شِم طبقاتی نیرومند برای پشتیبانی از دستاوردهای گذشته و گذشتگان خویش برخوردارند؟ شاید به اندازه ای ناچیز آری؛ ولی بیش از آن، نه!

چنانچه کارگران و زحمتکشان از چنان حافظه، شِم و هشیاری طبقاتی برخوردار بودند، بسی بهتر، دستاوردهای نخستین انقلاب پیروزمند طبقه کارگر در انقلاب سُترگ اکتبر روسیه، نخستین کشور کارگران و زحمتکشان جهان: «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» و «اردوگاه کشورهای سوسیالیستی» را پاس می داشتند؛ حتا اگر شده با چنگ و دندان!

۲ ـ «مردک الدنگ و امتیازهایش!»، ب. الف. بزرگمهر، ۲۰ بهمن ماه ۱۳۹۴

۳ ـ شماره اش را خودتان پر کنید!

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!