«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ فروردین ۳, سه‌شنبه

شادباش نوروزی؟!

اینگونه که برمی آید، مسوول روابط عمومی یکی از تارنگاشت های رویهمرفته سردرگم چپ است؛ نشانی ای ـ میل مرا همراه با نشانی شماری دیگر، بجای کاربرد گزینه ی پنهان (bcc) که کسی به نشانی ای ـ میل دیگری دست نیابد، در یکجا با هم گنجانده و شادباش نوروزی فرستاده است. در بخشی از این شادباش، چنین آمده است: 
«... با امید پیروزی هر چه بیشتر جبهه کار و زحمت بر دشمنان و بهره کشان»

نگاهی به نام وی می اندازم؛ آشنا بدیده می آید. کسی است که زمانی دورتر، در نوشته ای بیمایه، تهمت هایی بی پایه و ناجوانمردانه به من زده بود و اگر برخی چشم پوشی های سیاسی بایسته در میان نبود، شاید پاسخی دندان شکن به وی می دادم که سر جایش بنشیند. اکنون با نادیده گرفتن ناآگاهی یا شاید حواس پرتی ناشایست وی در فرستادن چنان ای ـ میلی با خود می اندیشم:
آدم هایی که در راه پیروزی جبهه ی کار و زحمت بر دشمنان و بهره کشان پای نهاده و می نهند، باید دستکم از وجدان آگاه طبقاتی برخوردار باشند؛ سازگار با شرایط روز، فرصت طلبانه یا به خواست این و آن سخن نگویند و زبان به دروغ نیالایند ... کسی که چنان شادباشی می فرستد، چنانچه از چنین وجدانی برخوردار بود، می بایستی پیش از هرگونه شادباشی، پوزشی ساده برای بخشوده شدن می خواست یا دستِکم می نوشت که اشتباه کرده است؛ وگرنه، چه تفاوتی میان وی با شماری نه چندان کم از باندبازانی دروغگو و کسانی که شاید از روز نخست نیز برای خودشان روشن نبوده، چرا پای به این میدان نهاده و برای دستیابی به کدام آماج ها می کوشند، هست؟ و آیا تفاوتی هم دارد که هموند این حزب یا آن سازمان چپگرا باشی که در آن صورت، خواه ناخواه، نام آن ها را نیز آلوده ای؟

من، کسی را که برای دستیابی به آماج های فردی و حتا اجتماعی دروغ ببافد، حتا آدم بشمار نمی آورم؛* چه برسد به پیکارجوی راه حقیقت و درستی، سوسیالیست یا اینگونه برنام ها! برای رسیدن به آماج های درست، آدموار و به سود توده ی مردم نیز نمی توان و نباید از ابزارهای نادرست سود برد.

ب. الف. بزرگمهر    سوم فروردین ماه ۱۳۹۵

* روشن است که در اینجا موردهایی بویژه در رژیم هایی خودکامه، آن هم نه برای زیست بهتر و حتا جان خویش که برای دیگری یا دیگران، ناچار به پنهانکاری هستی را کنار می گذارم. این نیز بماند که میان پنهانکاری با دروغگویی جداگانگی (تفاوت) بزرگی است.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!