«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۵ خرداد ۲۱, جمعه

بشین ماستت رو بخور! ـ بازانتشار

یک توضیح ضروری 

نخست کمی پایین بروید و نوشته ی زیر را بخوانید تا شیرفهم شوید جُستار از چه قرار است و سپس دوباره بالا بیایید و این نوشته را بخوانید تا بازهم بیشتر شیرفهم شوید!

ب. الف. بزرگمهر       ٢٠ تیر ماه ١٣٩١

http://www.behzadbozorgmehr.com/2012/07/blog-post_9049.html 

*** 

راستش ما منظور این آقای غلامعلی را از «تحولات شگرف اقتصادی» نفهمیدیم. اگر منظورشان این است که به سبب این تحولات، جهان دهکده ی کوچکی شده که مثلا ٣٠٠٠ میلیارد تومان یا دلار ناقابل را توی روز روشن و جلوی چشم همه می توانی از ایران بار بزنی و به کانادا برسانی، وللهِ حق با ایشان است؛ وگرنه ما که تحول چشمگیری نمی بینیم!

ما خودمان سالهاست در یکی از کشورهای اروپایی زندگی می کنیم؛ یعنی ببخشید بسر می بریم؛ ولی نشنیده بودیم که پزشکی تنها متخصص بیماری های چشم راست باشد و پزشک دیگری متخصص بیماری های چشم چپ و تا با چشم خودمان هم نبینیم، باور نمی کنیم. تا آنجا که ما می دانیم، برای میکروب ها که در واقع همان اجنه ها هستند، چشم چپ و راست تفاوتی نمی کند. در هر دو یکسان فرو می روند و فکر هم نمی کنم راست دست یا چپ دست بودن پزشک هم در درمان بیماری تاثیری داشته باشد! تنها یک چیز خیلی مهم است که نمی توانی در یک قرار ملاقات با پزشک، همه ی درد و بلاهایت را سرش بریزی و برای همه یکجا نسخه بگیری؛ هر کدام به نوبت خود! هم وقت کمی دارند و هم سایر بیماران منتظرند و هم بیمایه فطیر است. به همین دلیل، اگر هر دو دست تان را با یک بار پول دادن بخواهید ارتوپدی کنید، نمی پذیرند و می گویند: برو یکبار دیگر بیا برای آن یکی! خلاصه ی کلام، به زبانزد بسیار گویای خودمان که حتما از دهکده های قدیمی خودمان ریشه گرفته:
«هرچه پول بدی آش می خوری!» گناهی هم ندارند؛ بیش تر همان پولی هم که آنها در می آورند به جیب بیمه ها و بانک ها می رود که سرمایه گذاران اصلی در همه ی زمینه ها هستند. شاید منظور آقای غلامعلی چنین تحولی بوده است؟ و به هر حال بد نیست که در یادداشت های آینده شان انشاء الله آن را روشن فرمایند. غلط نکنم، دوست آقای غلامعلی احتمالا زبانش ضعیف بوده و درست متوجه نشده که هر دو چشم یا هر دو دست را یکباره نمی توان درمان کرد؛ نمونه های آن آدم، اینجا که من بسر می برم، فراوان است. یک عمر در کشوری بیگانه بسر می برند، بی آنکه کمی بیش از سلام و علیکم چیزی بیاموزند!

... و اما درباره ی شکر فراوانی که «حضرت آقا» درباره ی «فقه تخصصی» و «تقلید تخصصی» میل فرموده و آقای غلامعلی هم همینطور نسنجیده، نفهمیده برداشته، به خورد خلق الله می دهد، سخن و شُبهات بسیاری هست که بدون بحث و فحص فراوان و با یک من عسل هم نمی توان آن ها را به خورد «آیات عظام» و «علمای اعلام» داد و نان آن ها را آجر نمود!

خلاصه، اگر کار به آنجا کشید که بر پایه ی پیشنهادات "حکیمانه" ی آن حضرت، «فقه تخصصی نمازهای یومیه» بنیانگزاری شود، من یکی دورِ متخصص نمازهای صبح را خط خواهم کشید. یادم هست که در گذشته، دوست بسیار مومنی که نمازهای ظهر به بعدش را همیشه به هنگام می خواند، آیه ای در کتاب آسمانی یافته بود که به موقع خواندن نماز صبحِ کله ی سحر چندان واجب هم نیست. حالا هرچه دنبال آن آیه می گردم، پیدایش نمی کنم؛ بخشکی شانس!

این حقیر در این باره کوچک ترین تردیدی ندارم که تخصص خود آن حضرت در زمینه ی امور اقتصادی هم اکنون نیز آنچنان خوب است که دست بهترین اقتصاددان های دهکده ی جهانی، چه آن ها که در خارج فیل هوا می کردند و حالا کمی بادشان خوابیده و چه آنها که در داخل چنته شان خالی شده را از پشت بسته اند؛ ولی اگر از این استثناء ها بگذریم که کم کم در ولایت امام زمان به قاعده تبدیل می شوند، ما که از فقیه متخصص در زمینه ی اقتصاد سر در نمی آوریم! اصلا پیش از این به عقلم نرسیده بود که فقه جز مسائل اخلاقی، نمازها و چیزهایی که نماز را باطل می کند، واجبات، مستحبّات و چیزهای حرام که بطورعمده به چالش های شکم و زیرشکم مسلمین پاسخ می گوید، بتواند در زمینه های اقتصادی بیش از آنچه «امام راحل» فرمودند و اقتصاد را به خر و گاو بخشیدند، چیزی بیفزاید؛ امور دفاعی که جای خود دارد! در این مورد، تنها چیزی که یادم می آید این است که همان روزهای  اول انقلاب که مجرمین رژیم گذشته را سرِپایی محاکمه می کردند، افسر بیچاره ای را در یکی از شهرستان ها به جرم تیراندازی به خدا می خواستند تیرباران یا حلق آویز کنند؛ تنها به خاطر اینکه در همان دادگاهِ سرِ پایی گفته بود:
من به روی مردم شلیک نکردم و به همه ی گروهانم نیز دستور داده بودم، تنها هوایی شلیک کنند!* 

برای همین فکر می کنم که یکی از نخستین درس های تخصصی فقهی ـ نظامی این خواهد بود:
تیراندازی هوایی ممنوع! البته، کسی چه می داند! شاید هم حق داشته باشند؛ ممکن است به یک جای خداوند رحمان و رحیم بگیرد و کار دست همه بدهد! خداوند هم که روشن است اول از همه می رود یقه ی آن نمایندگان و نشانه های خود (آیت الله) را می گیرد. به هر حال، پناه بر خدا که خودش آخر و عاقبت مسلمین را به خیر کند!

به هر رو، این حقیر که نه هنوز به درجه ی تقلید یا تخصص در تقلید رسیده ام، چند پیشنهاد برای گشایش زمینه های کار تخصصی در این زمینه به شرح زیر دارم که البته نوبر هم نیستند و برخی از آنها در فیلم مارمولک که خدا لعنت کند سازنده اش را در میان نهاده شده بود:
در زمینه ی تخصص فقاهتی ـ بهداشتی
ـ رابطه ی پرخوری و قطر شکم 

در زمینه ی تخصص نمازهای یومیه در فضا
ـ مومنین در شرایط چرخش دائمی به کدام سو نماز بخوانند و چگونه حواس خود را به نماز و خدای متعال متمرکز نمایند که در شمار رکعت ها و دیگر چیزها شک نکنند؟
ـ آیا سجده در فضا ضروری است؟ و
ـ ... 

در زمینه ی تخصص نمازهای یومیه در شرایط قطبین شمال و جنوب
ـ در شرایطی که در آنجا شش ماه سال شب و شش ماه روز است، شرایط نمازهای یومیه (روزانه) چگونه خواهد بود؟ آیا، مثلا در شش ماهه ی شب، همیشه باید نماز شب خواند یا آن نمازها (مانند نافله و دیگر نمازهایی که نامشان را فراموش نموده ام) نیز افزون بر نمازهای واجب باید خوانده شوند؟ 

در زمینه ی تخصص امور فقاهتی ـ اجتماعی
ـ آیا یادگیری نمازهای ویژه منطقه های خاصی که مسلمین به آنجاها کم تر پا گذاشته یا اصلا پایشان به آنجاها نرسیده، مانند قطبین شمال و جنوب یا سفینه های فضایی که انشاء الله تعالی با یاری برادران کافر روس و بدون کش دادن بیش از اندازه ی آن ساخته و در اختیار ولایت امام زمان نهاده می شود، بر همه ی مسلمین واجب است یا تنها آن دسته از مسلمین که از توانایی مالی کافی برخوردار بوده و پیش تر به مکه مکرمه نیز تشریف فرما شده اند، باید آن را یاد بگیرند؟

انشاء الله تعالی، روحانیون (یا همان آخوندها!) محترمی که سخنان "گهربار" آن حضرت را به گوش جان شنیده و در پی تخصص در زمینه های بالا و سایر زمینه ها گام برخواهند داشت، به پرسش های این حقیر پاسخ شایسته فرموده و مانند آن دزد در جامه ی روحانیت (لعنت الله علیه) نفرمایند:
بشین سر جات ماستت رو بخور! 

نخود آش   (تاریخ لازم نیست!) 

* این ماجرا گرچه باورنکردنی به نظر می رسد، براستی رخ داده و آن افسر پیشین شهربانی نیز خوشبختانه از بخت خوبی برخوردار بود که از آن ماجرای شگفت که کم مانده بود به بهای جانش تمام شود، رهایی یافت و هم اکنون نیز گرچه پا به سن نهاده، سُر و مُرو گنده برای خودش برو و بیایی دارد! 

این نوشتار را بر پایه ی «بسته ی شفاهی» سخنان کم و بیش آب نکشیده ی «نخود آش» تا اندازه ی ممکن، پارسی نویسی و پاکیزه نویسی نموده، سخنان "نوازشگرانه" ی آن را پیرایش نموده ام. تنها، واپسین جمله ی نوشتار که عنوان آن نیز هست را زورم نرسید به وی بپذیرانم تا با چیزی سنگین تر جابجا شود! ب. الف. بزرگمهر

***

چرا باید فقه تخصصی را بپذیریم؟ 

آقای غلامعلی رجایی در یادداشتی که در سایت انتخاب منتشر شده، نوشت: واقعیت مسلم این است که درجهان معاصر که پیشرفت بعضی علوم لحظه ای شده است وهر روز برپیچیدگیهای آنها افزوده می شود نمی توان ونباید از یک نفر انتظارداشت که درهمه علوم سرآمد باشد وبخواهد درباره هرموضوعی نظربدهد.برفرض محال اگر کسی هم بخواهد سر از همه علوم دربیاورد، برای او این امکان وجود ندارد. نمونه اش تحولات شگرف اقتصادی است.

خوشبختانه دردانشگاهها سالهاست این مساله درمقاطع دکتری و بعد از آن حل شده است. مثلا کسی  که در رشته تاریخ درس می خواند ومی خواهد تخصص بگیرد، مجاز نیست درهمه دوره ها تحصیل کند و یک موضوع کلی را برای رساله انتخاب نماید که باید در دوره ای خاص رساله بنویسد و با این انتخاب عملا تخصص خود را به همه اعلام می کند و در این صورت تکلیف همه در استفاده از تخصص او روشن می شود.

کسی که بخواهد همه دوره های چند صد ساله و بعضا مهم تاریخی همه اقوام و ملل را از اول تا آخر بخواند هرگز نمی تواند عمیق، تخصصی و موشکافانه در باب یک موضوع خاص رساله بنویسد .چنین فردی از سالها مطالعه و تحقیق خود سودی نبرده و نخواهد برد و به دریایی به عمق یک میلی مترشباهت دارد.

سالها پیش دوستی به من می گفت دربعضی از کشورهای اروپایی دانش پزشکی چنان پیشرفت کرده است که وقتی وی برای درمان بیماری چشم راست خود به پزشکی مراجعه کرده بود، از او شنیده بود که متاسفانه نمی تواند برایش کاری انجام بدهد چون تخصص وی در چشم چپ است. بعد هم آدرس  مطب پزشکی را که در چشم راست تخصص داشت، به دوست من داده بود.
دوست دیگری نیز با ذکر نمونه ای ازمشاهدات خود می گفت تخصص درعلوم پزشکی دراروپا به جایی رسیده است که مثلا پزشکی که متخصص موی ابروست، هرگز درباب مژه چشم بیماری را ویزیت نمی کند. او می گفت حتی در ارتوپدی نیز وضع اینگونه است؛ مثلا کسی که در دست راست تخصص ارتوپدی دارد، هرگز بیماری را که دردست چپ مشکل دارد، ویزیت نمی کند. 

سالها قبل که مشکلات حج را از نزدیک می دیدم، این سوال برایم مطرح بود که چگونه بعضی مراجع که سالهاست به حج نیامده اند و مشکلات جدید زائرین را در طواف و مشعر و منی و عرفات از نزدیک ندیده اند، بر اساس رساله های مراجع پیشین، احکام حج را برای مقلدین خود نوشته و نسبت به مستحدثات عملا کنشی فعال و نه منفعلانه ندارند. 

کاش روزی بیاید که خود مراجع عظام دراین باب پیشقدم شوند و به مقلدین خود بگویند درچه زمینه ای می توانند از آنان تقلید کنند. بر این مبنا همانگونه که حضرت آقای هاشمی هم به درستی گفته اند که:
«اگر فقه تخصصی را پذیرفتیم ،تقلید تخصصی را هم باید بپذیریم؛ یعنی لازم نیست مقلدین در همه امور از یک مجتهد تقلید کنند. می‌توانند بررسی کنند که مثلا مجتهد متخصص در قضا، دفاع، مسایل اخلاقی، مسایل اقتصادی و غیره کیست تا در هر یک از مسایل از بهترین‌های همان موضوع تقلید کنند.»، هرمقلد نه یک مرجع که چندین مرجع خواهد داشت و این درجهان امروز امری پسندیده و تجربه شده است.

برگرفته از «شفقنا»:
www.shafaqna.com/persian 

این نوشتار از سوی اینجانب بویژه در نشانه گذاری ها ویرایش شده است.  برجسته نمایی ها نیز از آنِ من است.     ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!