رژیم پوشالی و ابزار دستِ بیگانگان به بزرگ ترین بیم برای پایداری و یگانگی ایران و خلق های آن دگردیسه شده است.
گزارشی کوتاه در «تلگرام» است که چشمم روی «قیمت گذاری
دستوری گوشت» دوخته می شود:
«صدای اعتراض دامداران
فارس بلند شد، تجمع گسترده دامداران استان فارس در اعتراض به نبود واردات جو دامی،
گرانی شدید نهادهها و علوفه، قیمت گذاری دستوری گوشت و افزایش چندین برابری
هزینه های تولید» (برگرفته از «تلگرام»
۱۲ امرداد ماه ۱۴۰۴)
یاد آوازه گری های پر و پیمان و بسیار بیمایه ی دولت
پوشالی «ملیجک» بویژه «پهلوان بی بخار یزدی» می افتم که نه از اختساد چیزی می داند،
نه از سیاست؛ و با این همه، برای گشوده شدن باز هم بیش تر دروازه های اختسادی بسود
کلان سوداگران (و نه حتا آنچنان کلان سرمایه داران) و آزادی بیش از پیش
آنچه «بخش خصوصی» نام گرفته، سینه چاک می کرد و همچنان می کند، می افتم و در پندار
خویش، رو به این خرموش نادان تر از نادان می گویم:
مردک! مگر تنها آن بالادستی ها «بخش خصوصی» اند؟! این ها
(دامداران) نیز «بخش خصوصی» اند. همان اندازه که درها بروی آن ها باز است، باید برای این ها که بگمانم هنوز بخش
کم و بیش گسترده ای از سرمایه های خُرد را دربرمی گیرند، باز باشد؛ و چنانچه «قانون
اساسیِ» آیین مند شده ی (برسمیت شناخته شده) پیش از دستبردهای فراقانونی رهبری ناآگاه
و الدنگ در «اصل ۴۴» را بدیده گرفته و بنیادِ کار نهیم، تنها همین بخش کم
و بیش گسترده ی سرمایه های خُرد که در آغاز انقلاب بهمن ۱۳۵۷ در سنجش نسبی با
دیگر بخش های سرمایه داری، گسترده تر ولی سست بنیان تر نیز بود، می بایستی از
پشتیبانی سیاسی درخور و مهار شده، برخوردار می شد که شوربختانه چنین نشد* و با چنان دستبردی نابخردانه، شیرازه ی اختساد و
هازمان کشور در چند گام کوتاه و بلند از هم گسیخت و رهبری سیاسی را نیز گام بگام
زمینگیر و وابسته به بیگانگان نمود.
اینک نیز کار از کار گذشته و خود رژیم پوشالی و ابزار دست که هر کس و ناکسی گوش، دُم یا جای دیگرش را گرفته و به هر سویی می کشاند به بزرگ ترین بیم برای پایداری و یگانگی ایران و خلق های آن دگردیسه شده و درست به همین شَوَند است که نیروهای امپریالیستی، نوچه ها و مزدوران شان در پیرامون ایران با همراهی و همدستی مزدوران شناخته یا ناشناخته شان در بالاترین رده های گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان، پای در میدان نبرد برای سرنگونی آن نهاده و می خواهند بزرگ ترین و پرتوان ترین نیروی همچشم خود: «طبقه کارگر» و زحمتکشان پیرامون آن از آذربایجان و کردستان گرفته تا سیستان و بلوچستان و دیگر خلق های کوچک تر را از میدان بیرون رانده و میان شان جدایی افکنند.
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۱۲ امرداد ماه ۱۴۰۴
* «با وجود کاستی ها و محدودیت های فراوان "قانونی" و غیر قانونی که از همان نخست بوسیله نیروهایی که قدرت سیاسی را در حاکمیت به چنگ آورده بودند، به مخالفان و نیروهای دگراندیش سیاسی گرانبار می شد و همچنان می شود، بخشی از این نیروها برای پیشبرد امر انقلاب به سود آفرینندگان ثروت های مادی و معنوی، به سود توده های مردم و زحمتکشان، چنین شرایطی را با بردباری و امید به بهبود وضعیت شکیبیده و گاه تنها زبان به انتقادهایی گشوده اند. بخش بسیار عمده ای از این انتقادها تنها در این دایره می گنجید و همچنان می گنجد که چرا آزادی های فردی و اجتماعی مانند آزادی قلم و بیان و سایر آزادی های مدنی، بدون بیم از دستگیری و پیامدهای آن، آنگونه که در بیشتر کشورهای مادر سرمایه داری در چارچوبی مشروط برتافته می شود، از سوی حاکمیت جمهوری اسلامی برتافته نمی شود. چنین انتقادهایی گاه از سوی برخی نیروهای چپ نیز که بیش از دو دهه زیر تاثیر موج نیرومند گرایش های نولیبرالی قرار داشته و همچنان دارند، در میان نهاده شده و برای برونرفت از چنین شرایطی و به عنوان راه حل، گاه گزینش فلان نامزد ریاست جمهوری یا پشتیبانی از بهمان گرایش آزادی خواهانه، لیبرال منشانه یا اصلاح طلبانه پیشنهاد شده است. همه این ها در شرایطی است که نیازهای برآورده نشده توده های زحمتکش، ستمدیده و به خاک سیاه نشسته مردم ایران بسی فراتر از دلگرم نمودن آنها برای شرکت در چنین گزینش هایی و برگزیدن این یا آن فرد به جایگاهی است که تاکنون کم تر سودی برای آنها دربرداشته است. این شیوه نگرش و کارکرد از سوی نیروهای چپ دربرگیرنده طیف گسترده ای از نیروهای پیرو دین اسلام به طور عام و بویژه از سوی نیروهای چپ پس از دستبردهای غیرقانونی رهبری جمهوری اسلامی در اصل ۴۴ قانون اساسی که زیر فشار خردکننده نیروهای بورژوا ـ لیبرال انجام پذیرفت و گردش به راست قطعی حاکمیت، اکنون دیگر پرسش برانگیز بوده و جای بسی درنگ دارد. به پندار نگارنده، چنین نگرشی و دنبال نمودن چنین راه و روشی، از این پس چیزی بیش از یاری رسانی حاکمیت نیروهای راست و فراراست و همدستی با آنان در فریب هرچه بیشتر توده های مردم ایران نخواهد بود.»
برگرفته از نوشتار «درباره وظایف ما!» ب. الف. بزرگمهر ۳۰ دی ماه ۱۳۸۷ و بازپخشش در پیوند زیر:
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر