«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ مرداد ۲۳, پنجشنبه

آیا وارونه بر الاغ هستینگی سوار نشده اید؟

ببینید این مشنگ چه می گوید:
«امروز کشور با چالش‌های متعددی نظیر بحران بی‌آبی و فرونشست زمین مواجه است، زیرا تعادل میان منابع و مصارف را به بهانه توسعه بر هم زده‌ایم. ریشه بسیاری از بی‌تعادلی‌های کنونی همین است و متأسفانه هنوز این خطر به طور کامل درک نشده است؛ مگر اینکه دانشمندان و عالمان ما با اندیشه و چاره‌جویی، جامعه را نسبت به خطرات آگاه ساخته و مردم را به مشارکت و همراهی فراخوانند.»۱

با خود می اندیشم:
تو که ریشه ی چالش را دریافته و بازشناخته ای (؟)، چرا انجام چاره جویی برای آن از زینه ی اندیشیدن (پندار نیک) گرفته تا یافتن راه های گره گشا (کردار نیک) را بر دوش دانشمندان و «عالمان» که این دومی به همان آرش، افزونه ای (زائده ای) بیش نیست، می افکنی؟ آیا ریشه ی چالش ها را درست بازشناخته ای؟ بیگمان نه! وگرنه، سخنی سنجیده (گفتار نیک) بر زبان کژدم گزیده ات می راندی و از یاوه هایی اینچنین که کم و بیش هر روز نمونه هایی از آن بر زبان دیگر "دست اندر کاران" بیکاره ی نظام نیز می آید، پرهیز می کردی!۲ خوب! با آنکه می دانم آنچه برای چندمین بار در پی یادآور می شوم یاسین بگوش خر خواندن است، باز هم آن را در میان می نهم:
ریشه ی چالش ها از دید من که می پندارم یر بنیادی دانشورانه استوار است، نخست و پیش از هر چیز دیگر، پیمودن همان راه رویش اختسادی ـ هازمانی است که پیش از انقلاب بهمن ۱۳۵۷ از سوی رژیم گوربگور شده ی پادشاهی پیموده می شد و درست به همین شَوَند با انقلاب توده های مردم روبرو شده و به سرنگونی نیمه کاره ی آن انجامید؛ شاه رفت؛ ولی دَم و دستگاه دیوانسالاری اش به شَوَندهای گوناگون از آن میان، تراز پایین آگاهی و خِرَد توده هایِ مردم سال ها در خفقان زیسته و از آن برجسته تر، نارسایی ها و نابسامانی های چشمگیر نیروهای با گرایش چپ در سازماندهی توده های مردم  که در ناتوانیِ بهنگام جنبیدن، خود را نشان داد، رویهمرفته دست نخورده بر جای ماند و ساختار اختسادی آن با اندک زیان هایی در کوران انقلاب بزودی خود را در کالبد تازه ی اسلامی انگلیسی ـ آمریکایی بازسازی نمود.۳

در دوره ی کنونی کار بجایی رسیده که نهادها و بنگاه های سرمایه داری امپریالیستی بویژه از دوره ی کارپردازی «اُم الفساد و المُفسدین»: اکبر بهرمانی (آوازه یافته به نام اکبر هاشمی رفسنجانی) به این سو، دستی گشاده، سرراست و چپاولگرانه تر از هر زمان بر اختساد نیمه جان ایران یافته و «ꞌبورژوا کمپرادورꞌهایی ایرانی تبار با سرشتی مافیایی ... نخش پوششی و کارچاق کن داد و ستدهای ناروا با شیتیلی بگیران، خمس و زکات بگیران، خورد و بردهای زیرمیزی و اینا (بزبان کژدم گزیده ی رهبری الدنگ و سزاوار تیرباران!) را بر دوش دارند؛ نخشی بسیار ناچیزتر و فرومایه تر از نخش پیشکاری ꞌبورژوا کمپرادورꞌهای دوره ی شاه گوربگور شده!»۴

با آنچه آمد، «... سخن بر سر چشم و ابروی اقتصاد ایران نیست؛ سخن حتا بر سر دادن الگوی اقتصادی شایسته نیز در پله ی نخست نیست؛ سخن بر سر سمتگیری اقتصادی ـ اجتماعی است. نخست و پیش از هر کاری باید روشن نمود که به کدام سو باید سمتگیری نمود! آیا این سمتگیری، بسوی اقتصادی برنامه ریزی شده و هدفمند بسود زحمتکشان و توده های سترگ میلیونی مردم است یا تنها در چارچوب تنگ منافع سرمایه داری بازرگانی و دلالی و سوداگری است؟ باید حتا به گذشته برگشت و زمینه های اقتصادی ـ اجتماعی انقلاب را بررسی و بازبینی نمود. آیا راهی که بویژه از دوره ی ریاست جمهوری رفسنجانی به این سو پیش گرفته شد، همان سیاستی نیست که در دوره ی شاه گوربگورشده دنبال می شد؟ پاسخ آن بیگمان آری است و نیازی به اقتصاددان بودن نیز نیست که آن را دریابی. سپس باید از خود بپرسی، اگر چنین است، پس برای چه انقلاب شد؟! آیا تنها برای اینکه چادری به روی آنچه بود کشیده شود تا مثلن اسلامی شود؟! می بینید که اینگونه نیست. پس از پاسخ درست به این پرسش است که باید طرح های آمایش ملی ریخت؛ الگوی اقتصادی ساخت و ...؛ وگرنه همه ی ادعاها و حتا انتقادهایی که به خرده ریزها می پردازد و کار را برپایه علمی استوار نمی کند، راه به جایی نمی برد.»۵

آیا وارونه بر الاغ هستینگی (واقعیت) که به خواست تو و هیچکس دیگری، گردن نمی نهد و با سرسختی راه خود را می پیماید، سوار نشده اید؟

اگر تو و آن درماندگانِ یکی از دیگری بیکاره تر دیگر در آن دَم و دستگاهِ سر تا پا پلشت، ریگی به کفش نداشته باشید که دارید، یکبار هم شده، آنچه نوشته ام را با جان و دل می خواندید و کلاه خود را به داوری برمی گزیدید؛ سخن بر سر پذیرفتن دربست آنچه آورده ام نیست؛ سخن بر سر راستی و درستی است که هیچکدام از آن کم ترین بهره ای ندارید؛ وگرنه با ریشه یابی های آبکی سر یکدیگر را نمی تراشیدید. بخوبی می دانید که توده ی مردم ایران گوش شان به این یاوه ها بند نیست.

نادرست است که بگویم همگی تان سزاوار نه چیزی کم تر از شلیک ریزپرنده های «عزراییل» به کون های میمون و مبارک تان هستید؟

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۳ امرداد ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ پزشکیان: تعادل منابع و مصارف را به بهانه توسعه بر هم زده‌ایم

ـ رئیس‌جمهور در مراسم گرامیداشت چهل و پنجمین سالروز تاسیس جهاد دانشگاهی، گفت: امروز کشور با چالش‌های متعددی نظیر بحران بی‌آبی و فرونشست زمین مواجه است، زیرا تعادل میان منابع و مصارف را به بهانه توسعه بر هم زده‌ایم. ریشه بسیاری از بی‌تعادلی‌های کنونی همین است و متأسفانه هنوز این خطر به طور کامل درک نشده است، مگر اینکه دانشمندان و عالمان ما با اندیشه و چاره‌جویی، جامعه را نسبت به خطرات آگاه ساخته و مردم را به مشارکت و همراهی فراخوانند.

ـ رئیس جمهور با اشاره به اهمیت نقش دانشمندان و جهادگران در نجات کشور بیان داشت: اعتقاد دارم این کشور تنها به کمک دانشمندانی نجات خواهد یافت که می‌دانند، می‌توانند و برای حل مشکلات میهن اراده‌ای راسخ دارند. دانش و علم ما زمانی ارزشمند خواهد بود که در طبق اخلاص برای خدمت به مردم و حل مسائل کشور به کار گرفته شود، در غیر این صورت صرفا حمل کاغذ و مدرک خواهد بود. البته این مسیر آسان نیست و هزینه‌هایی دارد.

ـ دکتر پزشکیان با گلایه از برخی رویه‌های غلط در نظام آموزشی کشور گفت: متأسفانه امروز برخی مدارس تحت عنوان سمپاد و نظایر آن، با آموزش‌های نادرست دانش‌آموزانی تربیت می‌کنند که بیشتر به فکر مهاجرت و خروج از کشور هستند، چرا که به آنان آموزش داده نمی‌شود که علم و توانایی‌های خود را برای خدمت به کشور، مردم و خانواده‌شان به کار بگیرند. علم زمانی معنا پیدا می‌کند که در راستای رفع گرفتاری‌ها و مشکلات میهن به کار رود، نه اینکه وسیله‌ای شود برای خدمت به دشمنانی که از دانش ما برای ساخت سلاح بهره می‌برند.

ـ رئیس جمهور در ادامه، راه‌حل اساسی تغییر در کشور را از مسیر خدمات دانشمندان و عالمانی دانست که دغدغه حل مشکلات ملی را دارند

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۱۸ امرداد ماه ۱۴۰۴

۲ ـ مُشتی نمونه ی خروارها ریشه یابی

ـ حل و فصل چالش‌های کشور، ریشه در آموزش و پرورش دارد! [شگفتا! گوزپیچ شدن رهبر عظیم الشأن هم ریشه در آموزش و پرورش دارد یا از جای دیگری آب می خورد؟]

ـ مشکلات امروز کشور به دلیل بی برنامگی های قبلی است [بی برنامگی های قبلی از کجا ریشه می گیرد؟ آیا هم اکنون همگی انشاء الله، ماشاء الله، با برنامه اند و دشواری تازه ای نزاییده اند؟]

ـ مشکلات حوزه سلامت از تبعیض و بی‌عدالتی ریشه می‌گیرد [این یکی از کجا ریشه می گیرد؟]

ـ عمکردهای ضعیف اقتصادی کشور را از درون و بیرون دچار چالش ساخته است [عمکردهای ضعیف اقتصادی از کجا ریشه می گیرد؟ [از ماتحت گشاد مسوولین نظام؟]

چنانچه "گواهمندی" ها را همینگونه پی بگیریم به این برآیند نمی رسیم که همه ی دشواری های ولایت از هویج گنده ای که لات بی همه چیز «یانکی» در ماتحت رهبر عظیم الشان فرو کرده، ریشه می گیرد؟] (افزوده های درون [ ] همه جا از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

۳ ـ «پشتوانه ی رژیم شاه، بگونه ای عمده بورژوازی وابسته (در اصطلاح علمی آن: کمپرادور) و زمینداران بزرگ بودند که هر دو آن ها در برابر دیگر لایه ها و طبقات اجتماعی در ایران، از نظر چند و چون خود (کمیت و کیفیت) چیزی بشمار نمی آمدند و به این ترتیب، رژیم شاه گوربگورشده که از کم ترین پایگاه اجتماعی درون ایران برخوردار بود، رژیمی سخت وابسته به امپریالیسم و بویژه دو کشور امپریالیستی ایالات متحد و انگلیس بود؛ همان روندی که هم اکنون در ایران پله های فرجامین خود را می پیماید: پیدایش رژیمی نوکرسرشت و سراپا وابسته به امپریالیسم!

با انقلاب ایران و سرنگونی رژیم شاه و بطورکلی رژیم پادشاهی برپایه ꞌاستبداد شرقیꞌ (یا ꞌخاورخودکامگی دیرینه پاꞌ)، زمینه ی شایسته ای برای درپیش گرفتن راه رشد اقتصادی مستقل و ملی که با توجه به آنجه در بالا بگونه ای فشرده آمد، فراهم شد؛ راه رشدی که نمی توانست پیگیری راه رشد سرمایه داری بگونه ای کلی و ꞌسرمایه داری وابستهꞌ بگونه ای ویژه باشد! ꞌبورژوازی وابستهꞌ ایران تا اندازه ای درهم کوبیده شد؛ گرچه، ꞌبزرگ مالکیꞌ به دلیل های گوناگون و بویژه پشتوانه ی مذهب، کمتر آسیب دید ... و بسیار زود در جامه ی ꞌاسلام پناهیꞌ، جایگاه خود را در حاکمیت جمهوری نوپای اسلامی بازیافت.»

برگرفته از نوشتارِ «نخستین گام در برونرفت از شرایط ناگوار کنونی، سرنگونی رژیم تبهکار ایران است!»  ب. الف. بزرگمهر   نهم دی ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2013/12/blog-post_6364.html

۴ ـ برگرفته از یادداشتِ «گروهبندی های دله دزدِ سر هم بندی شده ای زیر نام پوششی «هُلدینگ» برای چاپیدن بی دردسر ایران»  ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_82.html

۵ ـ برگرفته از یادداشتِ «سخن تنها بر سرِ خورد و بُرد سرمایه نیست؛ سخن بر سرِ خواری و سرافکندگی ملّی است!»  ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ فروردین ماه ۱۳۹۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/04/blog-post_4752.html

همچنین بنگر به یادداشت «آیا این سخنان و پوزش خواهی «ملیجک» برای فاتی تنبان می شود؟»  ب. الف. بزرگمهر   هشتم دی ماه ۱۴۰۳

https://www.behzadbozorgmehr.com/2024/12/blog-post_89.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!