«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۶, پنجشنبه

... و پای هر نهال را با خون آبیاری کردند

شهریور بوی مرگ می‌دهد
بوی خون‌هایی که نشُسته‌اند؛

می‌گفت:
درخت مرگ،
هر سال
در شهریور گل می‌دهد.

من اما دیدم که نهال‌اش را،
نهالِ مرگ را ؛
سالهای طولانی‌ست
که کاشته‌اند،
و پای هر نهال را
با خون آبیاری کردند.

شهریور،
بوی انگورهای کالِ له شده می‌دهد،
مزه‌ی گَسِ دهان جمع‌کن مرگ را...
و بوی شیون های بی‌صدا
و اشک های آرام ...

و صورت «مادران داغدار».

ما هنوز
در انتظاریم؛
چرا جای زخم بال‌های بریده شده مان
خوب نمی‌شود؟

می‌گویم:
ققنوس نیستیم اما
یک روز با همین بال‌های زخمی
پرواز می‌کنیم.

و هنوز
منتظرم،
درختی که آن سال‌ها
با خون
آبیاری شد
میوه‌هایش
پرنده باشد ...

ایراندخت صابری

برگرفته از «تلگرام»   ششم شهریور ماه ۱۴۰۴

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!