بوی خونهایی که نشُستهاند؛
میگفت:
درخت مرگ،
هر سال
در شهریور گل میدهد.
من اما دیدم که نهالاش را،
نهالِ مرگ را ؛
سالهای طولانیست
که کاشتهاند،
و پای هر نهال را
با خون آبیاری کردند.
شهریور،
بوی انگورهای کالِ له شده میدهد،
مزهی گَسِ دهان جمعکن مرگ را...
و بوی شیون های بیصدا
و اشک های آرام ...
و صورت «مادران داغدار».
ما هنوز
در انتظاریم؛
چرا جای زخم بالهای بریده شده مان
خوب نمیشود؟
میگویم:
ققنوس نیستیم اما
یک روز با همین بالهای زخمی
پرواز میکنیم.
و هنوز
منتظرم،
درختی که آن سالها
با خون
آبیاری شد
میوههایش
پرنده باشد ...
ایراندخت صابری
برگرفته از «تلگرام» ششم شهریور ماه ۱۴۰۴
برنام را از بوم برگزیده ام. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر