دروغ نگو ملیجک!۱ جابجایی آنچه «پایتخت»۲ نامیده ای، شاید در چارچوبی نه چندان دربرگیرنده، جُستاری سیاسی باشد؛ ولی جُستار «زیست بومی»۳ سزاواری نیست که به شَوَند آن، ناچار به جایجایی «کانون رهبری و سیاست گذاری کشور» (یا فشرده تر: «کانون رهبری کشور») بجایی دیگر باشی. در این باره بگمانم هوش و خِرَدِ «آغا محمد خان قاجار» که تهران را برای پایتختی خود برگزید از تو ملیجک نادان بیش تر بود. خواست بیجای تو، دیگر همپالکی ها و بگمانم «کیر خر نظامِ خرموش پرور» از نگرانی شورش و خیزش توده های مردم بجان آمده سرچشمه می گیرد که بیش از هر جایی در تهران نمود می یابد؛ بدین سان، پیش و بیش از هر چیز دیگر با جُستاری امنیتی که در میهن مان بخشی برجسته تر از سیاستِ کم و بیش هر کشور دیگر جهان است، سر و کار دارید. فشرده ی سخن آنکه نگران کون مبارک و میمون تان از هر دو سوی درون مرزی و برونمرزی هستید. گورت را گم کن ملیجک!
سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!
ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!
ب. الف. بزرگمهر ۲۰ امرداد ماه ۱۴۰۴
پی نوشت:
۱ ـ پزشکیان: توسعه نیازمند میداندادن به نخبگان است / انتقال پایتخت یک ضرورت زیست محیطی است
ـ همانطور که در دوران جنگ با تغییر نگاه، فرصتسازی شد، امروز نیز باید جور دیگری به مسائل نگاه کنیم؛ مسیر گذشته پاسخگو نیست و باید تصمیمگیری را به میدان نزدیکتر کنیم.
ـ اکثر کشورهایی که امروز موفق هستند از بسیاری استانهای ما کوچکترند، اما با واگذاری اختیار توانستهاند پیشرفت کنند. هر استاندار میتواند رئیسجمهور استان خود باشد اگر اختیارات واقعی و ابزار عمل در اختیارش قرار گیرد.
ـ طرح انتقال پایتخت نه تنها موضوعی سیاسی، بلکه یک ضرورت زیستمحیطی و مدیریتی است؛ باید از تمرکز بیش از اندازه در تهران پرهیز کنیم.
برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» ۱۸ امرداد ماه ۱۴۰۴ (برجسته نمایی های بوم از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر)
۲ ـ پایتخت، شهری است که پادشاه در آن ار تخت و تاز خویش پاسداری می کند و کار و بارِ کشور را می گردانَد؛ و در گرامی میهن مان: شهری بود که بویژه در دوره ی شاه گوربگور شده ی پهلوی، پادشاه در آن با خوشگذرانی می زیست و هر که در دور و بر خود، سخنی ناساز با خواست های «ملوکانه» ی وی بر زبان می راند، «گُه خورده بود» و جوانان زبان درازی که شمارشان کم نیز نبود، دستگیر و شکنجه شده و بدار آویخته می شدند.
۳ ـ «بومزیست» («Biomes») یا «زیست بوم» (ecosystem) که این یک را می توان بخشی از آن یکی انگاشت به سرزمین های گسترده ای از زمین گفته میشود که آب و هوا، گیاهان و جانوران ویژه ی خود را دارند.

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر