چرا سر هر چیز کوجکی هیاهو بپا می کنید؟ آنچه در گذشته پیش آمد، یک چالش خانوادگی بود و من هم کمی تندروی کردم؛ این پسر خوب و نازنینی است که خودمان بزرگش کرده و دست پرورده ی خودمان است؛ گونه ای فرزندخوانده که در زمان کوتاهی خانه زاد ما و انگلیسی ها شده است:
نمک پرورده ای تا اندازه ای ناسپاس و لوس که گاهی جایگاه خود را فراموش کرده، بیش از اندازه زبان درازی می کند؛ خوب! من در جایگاه پدر خانواده با آنکه مادرش هر بار وی را برای پول تیغیدن پیش من می فرستاد، ناچار بودم تَشَری به وی بزنم و پول تیغیدن هایش را بر دوش مادرِش ییندازم که شوربختانه جداگانگی میان مرد و زن، سرش نمی شود و با هر دوی شان می پَرَد.
از زبان لات بی همه چیز «یانکی» رو به خبرنگاران: ب. الف. بزرگمهر ۲۸ امرداد ماه ۱۴۰۴
«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی
والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!
درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر