«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۱, شنبه

سیاستِ دولت کنونی «یانکی» ها تافته ای جدابافته از سیاست های امپریالیست ها نیست

هَخا «کلوگ» که اَنگ و نشان «نازی» ها از چهره ی گوشه دار و خشک مغزت می بارد، سیاستِ دولت کنونی «یانکی» ها دنباله ی سیاست دَم و دستگاه دیوانسالاریِ دوره ی «پرزیدنت بادبادی» است؛۱ نه رویاروی آن و باریک تر: تافته ای جدابافته از سیاست های دوربردی (استراتژیک) و راهبردی (تاکتیکی) امپریالیست ها بسرکردگی «یانکی» ها نیست!

از آن گذشته، درباره ی چالش هایی که هنور روشن نیست چه سمت و سویی بخود خواهند گرفت، نمی توان و نباید شتابزده داوری نموده، هر پرت و پلایی را بزبان آورد؛ هستینگیِ (واقعیت) سیاست «یانکی» ها را چنانچه، در بازه ی زمانی فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» تاکنون بدیده بگیریم،۲ سمتگیری باریک سیاسی و رزمی برای نابودی برجای مانده های دستاوردهای سترگ نخستین کشور زحمتکشان جهان و جلوگیری از برآمدِ دوباره ی آن را نشان می دهد که همچنان پی گرفته می شود. زیر پا نهادن کم و بیش همه ی پیمان های سیاسی دوربردی و در میان شان گاه راهبردی میان دو کشور دارنده ی بزرگ ترین زرادخانه های هسته ای جهان از سوی دولت های «جورج دبلیوسی بوش» تا دوره ای که بویژه اَنگ و نشانِ پدیده ای به نام «دونالد ترامپ» (یا همانا لات بی همه چیز «یانکی») را بهمراه داشته و دارد بروشنی گواه آن است. چنانچه از کنار این هستینگی نادیده نگرفتنی بگذریم و به واپسین بخش در جریانِ آن بنگریم با خرده هستینگی دیگری که بخوبی در چارچوب سیاست های یاد شده در بالا می گنجد، روبروییم:
تا آن هنگام۳ که امپریالیست ها بسرکردگی «یانکی» ها همچنان به پیروزی راهبردی بر روسیه در درگیریِ برانگیخته و برافروخته شده از سوی خودشان در کشور ساختگی و سرهمبندی شده ای به نام «اوکراین» چشم امید داشته و به آن دل بسته بودند، همه گونه کمک و یاری بویژه انباشتن آن سرزمین بلاگرفته با جنگ ابزارهای رزمیِ بیش تر بُنجُل و تاریخ گذشته را بر دوش داشتند.

اکنون که آن چشم امید کور شده و می دانند باند پوشالیِ نامور به «باندرا» و ابزار دست شان در آن سرزمین، کم ترین بختی برای پیشبرد برنامه های اهریمنی شان در گسترش جنگ به روسیه و سپس چین و جاهای دیگر ندارد، سازی دیگر ساز کرده اند که تو نیز با آن ریختِ بیزاری برانگیزت نخشی در آن بر دوش داری؛ ولی یادت باشد که بزرگنمایی لات بی همه چیز «یانکی»: «دونالد ترامپ» در برابر «پرزیدنت بادبادی»: «جو بایدن»، کاری درست و دانشورانه نبوده و آماج آن، سردرگم نمودن توده های مردم در «ایالات متحد»، روسیه و جهان است. بگمانم نمی دانی که نخش مَنِش (شخصیت) در تاریخ هر اندازه بزرگ نیز باشد، ـ و مِهتَر جنده بازِ بی همه چیزت کوچک تر از آن است که در میان مَنِش های بزرگ تاریخ جای گیرد! ـ بسیار ناچیز بوده و توان واژگون نمودنِ روند تاریخی در جریان را نداشته و ندارد.۴ مَنِش ها از دل تاریخ زاده می شوند و اَنگ و نشان خود را بر آن می نهند؛ اَنگ و نشانی رویهمرفته ناچیز که می تواند دستِ بالا زیگزاگ های کم دامنه و کوتاهی در روند تاریخی پدید آورده، آن را تا اندازه ای کُند یا تُند نماید. بدین سان، فرشته سازی و نه اهریمن نمایی این یا آن که بخشی بنیادین از بسیاری از آوازه گری های امپریالیستی را دربرمی گیرد، شاید بتواند در بازه ی زمانی کوتاهی توده ی مردم سال ها بمباران شده با چنین آوازه گری هایی را بفریبد؛ ولی پایی چوبی است که راه درازی نمی تواند بپیماید و رسوایی و بی آبرویی هر چه فزاینده تر سامانه ی زمینگیر شده ی سرمایه داری امپریالیستی و اَروسک های کوکی و بلبل زبان جلوی پرده اش را در پی داشته و دارد؛ پدیده ای که در همه جای جهان سرمایه داری بروشنی دیده می شود و بویژه در کشور زیر چکمه ی «یانکی» ها چشمگیرتر از هر جای دیگری است؛ اگر بخواهم سخن را کوتاه نموده و برای خشک مغزی چون تو  به آن کالبدی دریافتنی تر بخشم، چنین از آب درخواهد آمد:
از لات بی همه چیز «یانکی» نمی توان باری دیگر فرشته ساخت و بخورد توده های مردم «ایالات متحد» و جهان داد.

برای آن گروه از خوانندگانی که بیش تر برون را می نگرند تا درون، این را نیز می افزایم که حتا در تاریخ باستان و یویژه در شاهنشاهی پهناوری چون ایران که شاهِ شاهان بگونه ای نسنجیدنی با دوره ی کنونی از نیرو و توان بس فراوان تری از خودکامگان فرمانروای کنونی برخوردار بود (بجای «استبداد شرقی» آن را «خاورخودکامگی دیرینه پا» نام نهاده ام)۵ و می توانست کم و بیش هر قانونِ خودساخته را نیز زیر پا نهد، حتا ستمگرترین شاهنشاه تاریخ ایران، نامور به «انوشیروان دادگر» از توان جابجا نمودن برخی قانون های بنیادینِ آن هنگام برخوردار نبود.۶

هَخا «کلوگ»! در زبان پارسی زبانزدی زیبا و ژرف داریم که می گوید:
«از کوزه همان برون تراود که در اوست»

آیا از کوزه ی امپریالیست های کنونی بسرکردگی «یانکی» ها چیزی جز آنچه از کوزه ی «نازیها» برهبری «هیتلر» و دنباله روهای «فاشیست» شان برهبری «موسولینی» و کلان سرمایه دارانِ پر و بال دهنده ی آلمانی و انگلیسی و فرانسوی شان برون تراوید و بیش از ۵۰ میلیون تن از آدمیان از آن میان، برومندترین فرزندان دست پرورده ی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» را بکام مرگ کشاند، برون خواهد تراوید؟

ب. الف. بزرگمهر   یکم شهریور ماه ۱۴۰۴

پی نوشت:

۱ ـ «کیت کلوگ»، فرستاده ی ویژه «ترامپ»، روز چهارشنبه گذشته در گفتگویی رسانه ای گفت:
«ما در زمانی براستی تاریخی زندگی می‌کنیم ... بگمانم به ایرادبگیرها تنها دوست دارم بگویم: اوه، خفقان بگیرید و بروید در گوشه‌ای بنشینید.»

او بر این نکته پافشرد که «ترامپ» برای رسیدگی به این درگیری بیشتر از همتای پیشین خود: «جو بایدن» که «حتا با پوتین گفتگو نکرد»، کوشیده است.

بگفته ی «کلوگ»، ناساز با دولت پیشین که آشکارا گفتگو با مسکو را نادیده گرفت و با خود پیمان بست (بجای «متعهد شد») که «تا هر زمان که بایسته باشد» از اوکراین پشتیبانی رزمی کند، «ترامپ» روی شیوه ی گفتگوی سرراست خود حساب می‌کند و در پی یک گره گشایی دیپلماتیک است.

برگردان گزیده ای برگرفته از یک گزارش به یاری «گوگل» از «آرتی»  ۲۹ امرداد ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش، پارسی و فشرده نویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ برای دریافت بهتر روز و روزگار کنونی جهان ناچار به انجام آن هستیم.

۳ ـ کمی مانده به پایان دوره ی اَروسک پیشین «عمو سام»: «جو بایدن» یا همانا «پرزیدنت بادبادی»

۴ ـ «بزرگنمایی نقش شخصیت در تاریخ کاری نادرست و غیرعلمی است. این، تاریخ است که شخصیت ها را از دل خود بیرون می دهد و آن ها نیز به نوبه ی خود بر روند تاریخی تاثیر می گذارند؛ ولی تاثیر این "شخصیت" ها، چه منفی و چه مثبت، از حد و اندازه ی نوسان هایی کوچک پیرامون روند تاریخی هر دوره (trend) فراتر نمی رود.»

برگرفته از نوشتار «بزرگداشت شاه دزد تاریخ ایران، نشانه ای از نادانی بی اندازه یا نیرنگ و فریبکاری است!»  ب. الف. بزرگمهر   ۲۴ اسپند ماه ۱۳۹۲

https://www.behzadbozorgmehr.com/2014/03/blog-post_9842.html

۵ ـ ... بر بنیاد «اصل اینهمانی» در منطق فراطبیعی و ایستا (متافیزیک)، جوانه های خودکامگی کنونی را که بر خاکستر فروپاشی رژیم پادشاهی و خاورخودکامگی دیرینه پای در همه جای میهن مان سر از خاک برآورده اند، با خودکامگی رژیم گذشته یکی می انگارد. چنین همانندی و یکسان نگری، ریشه در واقعیت ندارد و زاییده ی پندار نیروهایی است که نزدیک به سه دهه، توده های مردم را به پیکار برای دستیابی به آزادی های دمکراتیک بورژوایی (و نه فراتر از آن) فراخوانده اند. این ارزیابی به دگرگونی شرایط اجتماعی و وضعیت سیاسی ایران از سامانه ی خودکامه و مرکزگرای پادشاهی به گونه های خودکامگی همریشه با آن بر بنیاد «ملوک الطوایفی»، کم ترین نگاهی ندارد.

از نوشتار بلند «نکته هایی برای بازنگری و بهبود ꞌطرح برنامه نوین حزب توده ایرانꞌ«  ب. الف. بزرگمهر   سوم شهریور ماه ۱۳۹۰

https://www.behzadbozorgmehr.com/2011/08/blog-post_25.html

۶ ـ داستان ره گم کردن شاهنشاه ساسانی: «انوشیروان دادگر» در هنگام شکار و درآمدن و اقامت یکشبه وی در کلبه ای دهگانی را بسیاری از ایرانیان و پارسی زبان ها شنیده یا خوانده اند. دهگان در آن شب، پذیرایی بسیار خوبی از ره گم کرده می کند و با دیدن اسب زیبا و جامه گرانبهای ره گم کرده حدس می زند که میهمان وی از والاگهران می باشد، زیرا شاهنشاه ساسانی که  به دروغ «دادگر» نامیده شده و یکی از ستمگرترین شاهان همه دوران هاست، از بیم جان یا به هر دلیل دیگری به وی نمی گوید که شاهنشاه امپراتوری ایران است.

بامداد پسین روز که همراهان نگران و دلواپس شاهنشاه ساسانی، وی را در کلبه دهگان می یابند و در آن هنگام که بدرود با دهگان فرا رسیده است، انوشیروان به پاس مهمان نوازی وی از او که اکنون دیگر می داند مهمان شب گذشته اش چه کسی بوده است، می خواهد تا هر آرزویی که دارد برآورده کند. وی، شاید با خود می اندیشید که دهگان زر یا تکه ای زمین یا مانند آن ها از وی خواهد خواست. ولی دهگان چیز دیگری درخواست کرد:
«پسری دارم سرشار از هوش و دانایی. شاهنشاها، اکنون که چنین بختی به من روی آورده، از شما درخواست می کنم که به وی نیز مانند فرزندان موبدان، امکان دانش اندوزی داده شود». آنگونه که در داستان آمده، شاهنشاه ساسانی دَمی چند به اندیشه فرو می رود و سپس چنین پاسخ می گوید:
«برآوردن خواهش تو برون از توان من است». این کم و بیش درونمایه پاسخ کسی است که در هنگام خود نیرومندترین امپراتور نیمی از جهان آن روزگار بوده است. سامانه نژادگرا (کاستی) در آن هنگام، چنین خواهشی را بر نمی تافت و نمی توانست برتابد. از همین رو، از شاهنشاه بزرگترین امپراتوری دوران نیز کاری برای دهگان هوشمند ساخته نبود.

برگرفته از نوشتار «صورتکی نو بر چهره امپریالیسم ایالات متحده»  ب. الف. بزرگمهر   ١۹ بهمن ۱۳۸۷ در تارنگاشت  «فرهنگ توسعه» که از سوی رژیم فرومایه ی اسلام پیشگان بسته شد؛ و نخستین بازپخشش در پیوند زیر:

ب. الف. بزرگمهر   نهم خردادماه ۱۳۸۹

https://www.behzadbozorgmehr.com/2010/05/blog-post_30.html

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!