«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۷, جمعه

نادیده گرفتن نخش رهایی بخش «ارتش سرخ» خاک پاشیدن به چشم هستینگی است

بدون هنجارمند شناختن نخش رهایی بخش «ارتش سرخ [اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی]»، یاد قربانیان «هولوکاست» ناگزیر به فراموشی است

«ماریا زاخارووا»، سخنگوی وزارت کار و بار برونمرزی روسیه» درباره ی افزایش احساسات نئونازی در اروپا:
سال‌هاست که درباره ی افزایش «نئونازیسم» در اروپا می گوییم. آنها نخست «ارتش سرخ» را بدنام کردند و اکنون 
بَر و بار (در اینجا بجای «ثمره») آن را درو می‌کنند:

به گفته نماینده ی سیاسی «ایالات متحد» [بخوان «یانکی» ها!]، کم و بیش نیمی از جوانان فرانسوی چیزی درباره ی «هولوکاست» نشنیده‌اند.

«پاریس» در پاسخ به نگرانی‌های روامند («مشروع» نماینده ی سیاسی که از نوادگان بازماندگانِ «هولوکاست» است، پا در میانی خود را به نمایش نهاد (بجای «اعلام مداخله کرد). این نیربگبازی در پس زمینه ی پرگویی (لفاضی) های خودشان درباره ی «سرشت فرامرزی» هوده ی آدمی (بجای «بَشَر») است.

فراموشی پیامد سرراستِ (بجای «نتیجه مستقیم») سیاست باخترزمین (بجای «غرب») برای بازنویسی تاریخ است. آنها یاد نیروهای آزادیبخش را می‌زدایند؛ بناهای یادبود سربازان شوروی را ویران می‌کنند و همدستان را بزرگ می دارند (بجای «از همدستان تجلیل می‌کنند»). نخست، یاد رهایی بخشان را نابود می‌کنند تا یاد ... را پاک کنند. قربانیان.

روسیه همه ی کوشش خود را بکار خواهد گرفت تا راستینگی (حقیقت) درباره ی دلاوران و قربانیان هرگز نادیده گرفته نشود. [با پاس و سپاس از این بانوی ارژمندِ بی آلایش باید یادآوری نمایم که سیاست بنیان گرفته از ملی گرایی بس زننده ی روسی در دوره ای نه چندان کوتاه پس از فروپاشی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» که نمودها و نشانه های بسیاری از آن تا همین چندی پیش در مَزه پراندن های بیمزه و مَتَلک گویی های بیمایه، چشم آزار و گوش آزارِ رهبر ندانمکارِ کنونی روسیه به رهبران دلاور و از خودگذشته ای که سنگ بنای نخستین کشور زحمتکشان جهان را با همه ی دشواری های بیمانند آن برجای نهاده و آنچه «مارکس» و «انگلس» در سخن پایور نموده را در کردار سبز کردند، در پیدایش روز و روزگار کنونی، افزایش «نئونازیسم» در اروپا و برانگیختن ملی گرایی در سوی دیگر پیشانی جنگ بلاخیز کنونی به نوبه ی خویش نخش بسزایی داشته است؛ بزبانی ساده تر و گویاتر به یاری زبانزدی زشت و زیبا در پارسی: «کرم از خود درخت است». امیدوارم روسیه و در اینجا آماج سخنم بویژه توده های مردم دلاور، مهربان و از جان گذشته ی روسیه و دیگر خلق های باشنده در آن سرزمین پهناور است، بتوانند با همکاری چین و دیگر ملت ها و خلق های ستمدیده ی جهان راه را برای یازسازی و نوسازی «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» در پهنه ی بس بزرگ تری از این خورشیدگَردِ کوچک بگشایند.  ب. الف. بزرگمهر    هفتم شهریور ماه ۱۴۰۴]

برگرفته از پیوند زیر به تاریخِ ششم شهریور ماه ۱۴۰۴:

https://spnfa.ir/20250828/25027078.html

با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ برنام، برجسته نمایی های بوم و افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!