«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ مرداد ۱۹, یکشنبه

پیمان گوز

توپی برای هر دوی شان در کردیم؛ دوان دوان آمدند اینجا تا زیر سایه ی ما پیمان همزیستی دوستانه دستینه کنند؛۱ می خواستند کون مان را هم ماچ کنند۲ که نگذاشتم؛ جلوی این همه دوربین، خوشایند نبود. اینک که پای مان به آنجا باز شده و مهار آن گذرگاه [«زنگزور»]۳ را بزودی بدست خواهیم گرفت، آیا شَوَندی پسندیده است که در میان این همه آشوب و آتش افروزی که همراه با برادران انگلیسی خود در اینجا و آنجای جهان بپا کرده و از گرمای آن سرخوشیم، «آسیای میانی» که بخش بسیار بزرگی از «اوراسیا»۴است، برکنار بماند؟ گرچه این بجای خود که همچنان راه درازی برای جان بخشیدن به آن در پیش داریم؛ هم اکنون آن «نوبل»بازهای سوئدی که مرده شور ریخت همه شان را ببرد، دیگر بهانه ای نخواهند داشت تا مژدگانی و نشان («مِدال») «همزیستی آشتی جویانه نویل» را از من دریغ کنند. آن کاکا سیاه (بَرَک حسین اوباما) بگیرد؛ من نگیرم؟! با این همه، باید هوای کار را داشته باشم که آن الف بچه که تاکنون پول بسیاری از ما تیغیده، بامبول تازه ای درست نکند که «نوبل»بازها خدای ناکرده، کون شان را کژ کرده و دماغ سوخته شوم. آخ! اگر این گیر و دارهای دیپلماتیک و ادای بچه های سربراه درآوردن نبود، خرخره ی این الف بچه را می جویدم که برای همیشه خفقان بگیرد ...

از اندیشه و زبان لات بی همه چیز «یانکی»:  ب. الف. بزرگمهر   ۱۹ امرداد ماه ۱۴۰۴

پی نوشت: 

۱ ـ ارمنستان و جمهوری آذربایجان، شامگاه آدینه ی گذشته در برنامه ای آیینی با همراهی و میدانداری لات بی همه چیز «یانکی» پیمان همزیستی دوستانه را در «کاخ روسیاه» دستیه کردند.

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   ۱۸ امرداد ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش، پارسی و بازنویسی درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

۲ ـ ترامپ گفت: «من به شما می‌گویم؛ این کشورها ما را فرامی خوانند؛ کونم را ماچ می‌ کنند. آنها برای سوداگری با ما جان می دهند:
«خواهشمندم؛ خواهشمندم آقا سازشی بکنیم. من هر کاری انجام خواهم داد؛ هر کاری [که بخواهید] می کنم آقا.» برگرفته از «آرتی»   ۲۰ فروردین ماه ۱۴۰۴

بنگرید به یادداشتِ «من هم چشم دیدن دَک و پوزِ این جانور جنجالی را ندارم»  ب. الف. بزرگمهر  ۲۲ فروردین ماه ۱۴۰۴

https://www.behzadbozorgmehr.com/2025/04/blog-post_32.html

۳ ـ زین پس، «گدرگاه گوز» نامِ سزوارتری برای آنجاست.

۴ ـ تامین و توزیع انرژی میان کشورهای سازمان شانگهای، به همپیوندی زیستمندانه (اُرگانیک) و گسترش همکاری و همیاری در رشته های دیگر اقتصادی مانند ترابری میان کشورهایی که از قطب شمال تا اقیانوس هند و از دریای چین جنوبی تا دریای بالتیک گسترده اند و نیمی از جمعیت جهان را دربرمی گیرند، کمک شایانی خواهد نمود. کشور ما ایران، به عنوان یکی از بزرگترین دارندگان ذخیره های سترگ نفت و گاز و نیز دارا بودن موقعیت سیاسی ـ جغرافیایی بسیار خوب می تواند در چارچوب همکاری با سازمان شانگهای نقش بسیار سودمندی برای گسترش اقتصادی کشورمان، آفرینش فضایی صلح آمیز در منطقه خاورمیانه و پیشرفت های اقتصادی ـ اجتماعی آن بازی کند.

درست همین نکته و امکان راه اندازی یک باشگاه یگانه تولید و توزیع انرژی در بخش گسترده ای از جهان، بیرون از مهار و وارسی کشورهای امپریالیستی، این کشورها و سامانه امپریالیستی را به هراس انداخته است. آنگاه که شیشه عمر امپریالیست ها در دست های دیگری نهاده شود، پایان زندگی سامانه تبهکار اقتصادی ـ اجتماعی سرمایه داری نیز در سراسر جهان فرا رسیده است. بی جهت نبود که برژینسکی، دانشمند باهوش مزدور سرمایه در کتاب خود به نام «تخته بزرگ چترنگ (شطرنج)»، مهار منطقه اوراسیا (دربرگیرنده آسیا و اروپا) را دارای اهمیت حیاتی برای مهار دیگر نقاط جهان می دانست. وی، چنانکه در کتابش خاطرنشان نموده، برای

مدیریت (گفتار باادبانه و آمیخته با فرهنگی است!) کشورهای اکرایین، آذربایجان، ایران و قزاقستان بوسیله ایالات متحده، به عنوان سپر میانگیر و پارسنگ نمودن روسیه و چین، دو کشور نیرومند منطقه اوراسیا، برای مهار نفت و گاز منطقه و نیز سایر مواد معدنی از جمله در کشورهای آسیای میانه، اهمیتی بسیار زیاد پیش بینی نموده است.

بنگرید به یادداشتِ «دو نکته درباره نوشتار تبادل شعار در ”جنگ خانوادگی“»  ب. الف. بزرگمهر ب. الف. بزرگمهر   ۴ اَمرداد ماه ۱۳۸۸در پیوند زیر:

https://www.behzadbozorgmehr.com/2009/07/blog-post_27.html

ویدئوی پیوست: پیمان گوز



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!