«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۳۰, یکشنبه

پاپی جان کجا، این بی بخار کجا؟

ما و پیروان مان، برای شما آن هنگام که روان تان به «جهان جاویدان» پر و بال می کشد، نیایش می کنیم و امیدواریم خدا همگی تان را آمرزیده و ندانمکاری بزرگ تان در درافتادن با آن یابوی چموش و گاومیشِ جنگی پشتیبانِ وی و پاسدارِ دَم و دستگاه مان را پس از چندین بار شستشو در آتش دوزخ ببخشد تا پاکیزه و رستگار شوید.

به نام «پدر، پسر و روح القُدقُد»

از زبان این بی بخار:  ب. الف. بزرگمهر   ۳۰ شهریور ماه ۱۴۰۴

باید امیدوار بود که بابای تازه که نام نه چندان خوشایند «لئو چهاردهم» را برای خود برگزیده، چون «پاپی جان» («پاپ فرانسیس») درگذشته، رویهمرفته درستکار باشد و با آمدنش، غلامبارگی (همانا «بچه بازی» بگفته ی جاودانه عُبید زاکانی) و زنبارگی در آن دَم و دستگاه آلوده گسترش نیافته و اگر چشمی بروی هستینگی های ناخوشایند و ناگوار برای توده های مردم می بندد، چشمِ دیگری بیدار داشته و خدای ناکرده، چون «لویی شانزدهم» گردنش با تیغه ی گیوتین آشنا نشود.

به نام «پدر، پسر و روح القُدقُد»:  ب. الف. بزرگمهر   ۲۰ اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

ttps://www.behzadbozorgmehr.com/2025/05/blog-post_90.html 

***

«پاپ لئو»، پیشوای کاتولیک های جهان، روز و روزگار ناپذیرفتنی عرب های مسلمان در «غَزّه» را دادباخته خواند و با شهروندان آن سرزمین همدردی نشان داد.

ـ وی با نشان دادنِ همبستگی با مردم غزه، بار دیگر خواسته خود را برای انجام آتش بس پی گرفت.

ـ «پاپ» بار دیگر خواسته ی خود برای آزادی زندانیانِ یهودی در «غَزّه» و گره کشایی دیپلماتیک بر پایه گفتگو را پی گرفت و از پیروانش خواست برای دستیابی هر چه زودتر به همزیستی آشتی جویانه و دادگری در جهان نیایش کنند.

بنیاد داده ها برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا» به تاریخ  ۲۶ شهریور ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش و پارسی نویسی درخور از اینجانب  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!