«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۲۸, جمعه

در محکومیت یورش به نشست معلمان شورای هماهنگی در شهرضا و بازداشت مسعود فرهیخته

یورش بی‌شرمانه و غیرقانونی نیروهای امنیتی به مجمع فوق‌العاده شورای هماهنگی تشکل‌های صنفی فرهنگیان ایران در شهرضا و بازداشت مسعود فرهیخته، زنگ خطری جدی برای آینده کشور و رسوایی‌ آشکار برای حاکمیتی ست که از صدای حق‌طلبی ملت به وحشت افتاده است. این ‌اقدام سبعانه، نه تنها نقض فاحش حقوق شهروندی و صنفی ست، بلکه اعلام جنگی آشکار به ساحت مقدس آگاهى و فرهنگ و آينده كودكان ايران است.

ما مطالبه‌گران كف خيابان گيلان با خشم و قاطعیت،حاكميت را انذار می‌دهیم:
معلم زندانی، نشانه‌ای بارز از مشروعیتِ دفن‌شده است.

اگر خُرده هوش و خِرَدى در حكمرانى اين  سامان باشد، سرکوب معلم را بازی با آتش مى‌پندارد.

آزادی فوری و بی‌قید و شرط آقای مسعود فرهیخته، تنها یک مطالبه نیست؛ بلکه فرصتی است برای حاکمیتی که از تشدید بحران خود بکاهد.

هر ساعت تداوم بازداشت اين معلم شريف و دیگر آزادگان در بند، به‌مثابه افزودن هیزم بر آتش خشم ملت شريف ايران و سست‌تر شدن پايه‌هاى متزلزل حاكميت عاری از مشروعيت است. خشم انباشته ملت از اجحاف‌ها و ستم‌های پی‌درپی و بی‌وقفه در طی بیش از چهار دهه، بی‌تردید معلمان و کارگران و اقشار مختلف و دردمند را به خیزشی فراگیر می‌کشاند که دیگر نه با زندان خاموش می‌شود و نه با سرکوب در هم می‌شکند.

مسعود فرهیخته معلمی روشن‌اندیش و مبارز است که صدای حق‌خواهی او را با دستگیری و زندان نمی‌توان خاموش کرد. مطالبه‌گران کف خیابان گیلان دستگیری معلمان آزادیخواه را نشانه ورشکستگی کامل حاکمانی می‌داند که راهی غیر از تهدید و بازداشت را برای بقای خود نمی‌یابند.

مسعود فرهیخته و همه زندانیان سیاسی و عقیدتی را آزاد کنید و به غارت سرمایه‌های اقتصادی و انسانی این سرزمین پایان دهید.

مطالبه‌گران کف خیابان گیلان    ۲۶ شهریور ماه ۱۴۰۴

برگرفته از «تلگرام»   ۲۸ شهریور ماه ۱۴۰۴

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!