دیدن و خواندن گفتارنامه ی زیر خرسندی مرا برانگیخت؛ بویژه از آن رو که در کنار آرنگ های گوش آزاری چون «یه اختلاس کم بشه، مشکل ما حل میشه» که هر از گاهی از دهان ناآگاه ترین رسته های کارگران و بازنشستگان بیرون می آید، این گفتارنامه فرازی بلند از آگاهی «طبقه کارگر» میهن مان را از سویه های گوناگونی به نمایش نهاده، امید می آفریند؛ تنها یک نکته که در یکی دو جای گفتارنامه بازتاب یافته را شایان درنگ بیش تر می بینم و می پندارم بیش از آنکه نشانه ای از نارسایی در شیوه ی اندیشگی باشد، نارسایی در شیوه ی ساختاربندی (بحای «فرمولبندی») باشد. می توانستم به آن اشاره نکنم؛ ولی بهتر دیدم آن را یادآوری نمایم؛ این نمونه ای از آن است:
«کارگران در این جنگ بزرگ طبقاتی تنها نیستند. آنها با طبقات و لایه های زحمتکش جامعه در موارد بسیار زیادی اشتراک منافع دارند و از این رو باید از خواست ها و مبارزات بحق آنان پشتیبانی کنند.»
«طبقه کارگرِ» آگاه به بهره وری های خویش، چنانچه از سیاست دوربردی («استراتژیک») درخور با آماج به فرمانروایی رسیدن برخوردار شود و در هر زینه ای از نبرد طبقاتی بتواند با تیزبینی بایسته سیاست های راهبردی (تاکتیکی) درست و درمانی برای پیشروی برگزیند، نه تنها از بهره وری های خویش پاسداری می کند که بگونه ای سامانمند و خودکار از بهره وری های دامنه ی بزرگی از نزدیک ترین نیروهای کار و رنج پیرامون خود گرفته تا بخش های فرودست تر و میانی خرده بورژوازی پشتیبانی می کند؛ «طبقه کارگرِ»، بسته به تراز فرگشت هازمانی ـ اختسادی در کشورهایی که سرمایه داری هنوز خوب رویش نیافته ـ ایران کنونی را دربرنمی گیرد ـ نمایندگی «بورژوازی ملی» کشور خود و بهره وری های آن را نیز با اگر و مگرهای درخور در دامنه ای نه چندان گسترده بر دوش می گیرد.
برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران
برهبری طبقه کارگر!
ب. الف. بزرگمهر سوم مهر ماه ۱۴۰۴
***
بیانیه مشترک تشکل های مستقل
از خیزش «زن زندگی آزادی» بیاموزیم و آن را ارتقا دهیم
سه سال است که نهاد های سرکوب، قتل فجیع ژینا امینی را مرتکب شدند. با این قتل خشم فروخوردۀ زنان و دیگر توده های ستم دیده و سرکوب شده، بویژه جوانان برافروخته شد. شعله های سرکش این آتش فراگیر، به زودی تقریبا همۀ شهرها و برخی از مناطق روستایی را دربرگرفت و توده های به ستوه آمده از ظلم و جور ستمگران، به میدان مبارزه پیوستند و اعتراضات خود را علیه حاکمیت، عمق و گسترش دادند. شاخص ترین شعار معترضان از آغاز خیزش عظیم « زن زندگی آزادی»، علیه دیکتاتوری و فریاد آزادی و رهایی بود.
نه تنها زنان و دختران مبارز و حق طلب، بلکه مردان بسیاری از میان جوانان، دانشجویان، دانش آموزان، معلمان، کارگران، روشنفکران، بازنشستگان و تهیدستان شهری به جنبش پیوستند، بلکه ابعاد و بُرد وسیع و عمیق سیاسی، اجتماعی و مدنی جنبش باعث شد که شمار زیادی از پزشکان و کارکنان بیمارستانی، استادان دانشگاه، ورزشکاران، هنرمندان، وکلا، حقوقدانان و غیره نیز از این جنبش پشتیبانی کنند، حتی در صفوف نیروهای سرکوبگر نیز تردید و تعلل هایی رخ داد. این گستردگی شگفت آور نیست، زیرا جنبش حق طلبانۀ زنان که بیش از ۴۶ سال هدف تعرض ها، تجاوزها، سرکوب، تحقیر و تبعیض رژیم اسلامی، شکنجه، مرگ زیر شکنجه و یا هدف گلوله در خیابان ها بوده اند، با جنبش آزادیخواهانۀ عموم مردم، اعم از زن و مرد، پیوند عمیق و ناگسستنی داشته و دارد. به همین دلیل این جنبش مورد همدردی و پشتیبانی نیروها و سازمان ها و شخصیت های پیشرو در سراسر جهان نیز قرار گرفت.
در همان حال بخشی از اپوزیسیون های ارتجاعی و دنباله روان آنها که برای دستیابی به قدرت، قادر به هر کار و نیز هر خدمتی به نیروهای امپریالیستی و ارتجاعی در جهان و منطقه هستند و توانایی قابل ملاحظه ای در عوام فریبی و تغییر رنگ و لباس و چهره دارند و همچنین اصلاح طلبان حکومتی که خود نقش مؤثری در سازماندهی دستگاه های امنیتی رژیم، سرکوب جنبش های زنان، کارگران، دانشجویان و روشنفکران داشته اند و اکنون برای آنان اشک تمساح می ریزند، کوشیدند بر موج جنبش عمومی سوار شوند و «جنبش ژینا» را به سرنوشت انقلاب بهمن تبدیل کنند.
بدین سان سؤالی که مطرح می شود این است: که چگونه می توان سیر تکاملی جنبش های اعتراضی را ارتقا بخشید که جلو سیر قهقرایی احتمالی آن را گرفت و چنین کاری از سوی کدام نیروی اجتماعی امکان پذیر است؟ به عبارت دیگر از نظر تاریخی و نیز از دیدگاه صف بندی طبقاتی جامعه و کنش و واکنش ها و تعارض های اجتماعی و طبقاتی، کدام نیروی اجتماعی قادر است جنبش اعتراضی، همچون جنبش زن زندگی آزادی را ارتقا دهد، آن را به سطوح بالاتر و به کیفیت برتری تکامل بخشد و مانع سیر قهقرایی آن گردد؟
نخستین پاسخی که به ذهن هرکسی که تا اندازه ای با تاریخ مبارزات نیم قرن اخیر ایران آشنایی داشته باشد، بویژه پاسخگویی به این پرسش، این است که ورود قاطعانۀ طبقۀ کارگر به جنبش سیاسی و اعتراضی توده های مردم قادر به چنین کاری خواهد بود. برای همه روشن است که درسال ۱۳۵٧ با ورود کارگران نفت، برق، مخابرات، دخانیات، اتومبیل سازی ها و برخی مراکز کارگری بزرگ دیگر و اعتصابات و اعتراضات آنها و حمایتشان از جنبش عمومی بود که رژیم پهلوی به زانو درآمد. بدین سان شرکت فعال و نیرومند کارگران در جنبش سیاسی عمومی، به طور طبیعی چاره ساز به نظر می رسد. بویژه که اکنون جمعیت کارگران نسبت به زمان شاه چند برابر شده و وزن اقتصادی و اجتماعی کارگران در جامعه بسیار بالاتر رفته است. جای شگفتی نیست که حتی سلطنت طلبان و سرکرده آنان نیز با درس آموزی از قدرت اعتصاب کارگران متحد در ماههای پایانی انقلاب ۵۷ و تأثیر آن بر روند انقلاب، خواهان اعتصابات کارگری برای درمانده کردن رژیم اسلامی شدند.
پس نکتۀ اصلی، صرفا شرکت کارگران به صورت اعتصاب یا تظاهرات و یا ترکیب این دو در جنبش عمومی نیست. مسأله این است که کارگران چگونه و با چه خواست هایی و با کدام رهبری باید وارد جنبش شوند و برخوردشان به جنبش های عمومی و دموکراتیک مردم ـ مانند «جنبش ژینا» ـ چگونه باشد تا بتوانند این جنبش ها را ارتقا بخشند؟
پاسخی که بارها از سوی کارگران آگاه و پیشرو داده شده و تکرار آن هنوز و در آینده نیز لازم است این است که کارگران باید به صورت مستقل، با خواست های خود (که صرفا خواست اقتصادی یا مطالباتی نیستند بلکه شامل خواست های سیاسی این طبقه و خواست های سیاسی عام اکثریت عظیم جامعه اند)، با تشکل های اصیل طبقاتی خود وارد جنبش عمومی شوند و نه تنها در جهت ارتقای خواست های چنین جنبش هایی گام بردارند، بلکه در سازماندهی آن و در سراسری کردن و بویژه تداوم آن به توده های مبارز یاری رسانند. در این میان خود کارگران باید امر تشکل را در صفوف خود، بویژه در مهم ترین مراکز کارگری به پیش برند.
کارگران مبارز در کشورهای مختلف جهان در روند مبارزاتی خود به ایجاد تشکل های موقت و موردی برای اعتصاب، اعتراض و آکسیون های دیگر اکتفا نکرده و به ایجاد تشکل های پایدار روی آوردند. این تشکل های پایدار به صورت سندیکا (یا اتحادیه) و حزب سیاسی طبقۀ کارگر پدیدار شدند.
کارگران به مبارزۀ اقتصادی ـ اجتماعی یعنی مبارزه برای افزایش مزد، بهبود شرایط کار، برقراری بیمه های اجتماعی، آموزش و بهداشت رایگان و غیره، مبارزاتی که همواره تا نظام کارمزدی باقی است لازم اند، اکتفا نمی کنند بلکه باید علاوه بر آن به مبارزۀ سیاسی مستقل (نه به عنوان سیاهی لشکر یا پیاده نظام این یا آن طبقۀ ضد کارگری یا غیر کارگری) روی آورند. مبارزه ای که هدف مستقیم آن خلع ید از سرمایه داری و دیگر طبقات استثمارگر و استقرار شوراهای کارگران و زحمتکشان به منظور فراهم کردن شرایط تغییرات بنیادی در روابط اقتصادی - اجتماعی - سیاسی و دگرگونی اساسی فرهنگ جامعه است. بنابراین از هم اکنون کارگران آگاه باید با آگاهی به صف تشکل های مستقل خود بپیوندند و در رأس جنبش اجتماعی قرار گیرند! نکته ای که در اینجا به عنوان راه حلی فوری می شود بر آن تأکید کرد، ایجاد تشکل های پایه ای متناسب با شرایطی باشد که مصونیت در مقابل نهادهای سرکوب و استمرار موجودیت و حیات آنها و گسترش تشکل های کارگری یا کمیته های محلات در محل های کار و زندگی است و هرجا که در شرایط بحرانی امروز اعتراض و جنبشی برقرار است، امکانپذیر سازد.
کارگران در این جنگ بزرگ طبقاتی تنها نیستند. آنها با طبقات و لایه های زحمتکش جامعه در موارد بسیار زیادی اشتراک منافع دارند و از این رو باید از خواست ها و مبارزات بحق آنان پشتیبانی کنند. نکتۀ بسیار مهمی که دراین زمینه باید در نظر داشت این است که پشتیبانی کارگران و جنبش کارگری از جنبش زنان، نوعی پشتیبانی تاکتیکی و بنا به مصلحت روز نیست، بلکه حمایت از مبارزۀ زنان برای آزادی و برابری با مردان در تمام عرصه های حقوقی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی یک محور استراتژیک برای جنبش طبقۀ کارگر است.
همین امر در مورد جنبش دموکراتیک عمومی مردم، مبارزه برای آزادی بیان و تحزب و تشکل، برابری زن و مرد، جدایی دین از دولت، امور قضایی و آموزش عمومی، حذف کمک های دولتی به مؤسسات مذهبی، لغو همۀ امتیازات، از جمله امتیازات روحانیت و غیره و نیز حقوق برابر همۀ ملت های ساکن ایران و حق آنها در تعیین سرنوشت خود، با منافع حیاتی و استراتژیک طبقۀ کارگر پیوند مستقیم دارد.
کارگران فعال و آگاه و تشکل هایی که برای رهایی طبقه کارگر و زحمتکشان مبارزه می کنند، باید فراز و نشیب ها، نقاط ضعف ها و قوت جنبش های اعتراضی ـ انقلابی و جنبش های عمومی و دموکراتیک را بشناسند و از آن بیاموزند. اما یادگرفتن کافی نیست؛ باید بتوانیم چیزی هم به اعتراضات، جنبش ها یا به رویداد یا جنبش انقلابی یاد بدهیم، یعنی آن را تغییر بدهیم و ارتقا ببخشیم. به گمان ما چیزی که طبقۀ کارگر یا دست کم کارگران پیشرو و فعال به جنبش کنونی عمومی می توانند بیاموزند تشکل آگاهانه و ارتقای مضمون و خواست های این جنبش است، چون این جنبش ها توانایی و پتانسیل زیادی دارنند و می توانند راهگشای مبارزات بزرگی در آینده شوند.
۱ مهر ۱۴۰۴
سندیکای کارگران نیشکر هفت تپه
کمیته هماهنگی برای کمک به ایجاد تشکل های کارگری
کارگران بازنشسته خوزستان
گروه اتحاد بازنشستگان
این گفتارنامه از سوی اینجانب اندکی در نشانه گذاری ها ویرایش شده است. برجسته نمایی های بوم نیز همه جا از آنِ من است. ب. الف. بزرگمهر

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر