«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ شهریور ۲۶, چهارشنبه

اینک که چندین ننه بابای اجاره ای یافته ایم، هر چه دل تنگ مان خواست می بافیم

دروغ که مالیات ندارد؛ اینک که چندین ننه بابای اجاره ای در چهار گوشه ی جهان یافته ایم، هر چه دل تنگ مان خواست می بافیم؛* می دانیم که کم تر کسی در ایران آن ها را می باورد؛ ولی دستاویز گیچ کننده ی خوبی برای پدرخوانده ها و مادرخوانده های مان است تا به ارزش «اسلام ناب محمدی» بیش تر پی ببرند.

سرنگون باد گروهبندی های خرموش اسلام پیشه ی فرمانروا بر میهن مان در جنگی ساز و برگ یافته به جنگ ابزار!

برپا، پایدار و پیروز باد پیشانی یگانه ی خلق های ایران برهبری طبقه کارگر!

ننگ و نفرت بر همه ی رژیم هایی که به هر شوند سودجویانه و کوته بینانه از رژیم تبهکارِ دزدان اسلام پیشه ی ننگ ایران و ایرانی پشتیبانی می کنند!

ب. الف. بزرگمهر   ۲۶ شهریور ماه ۱۴۰۴

* امجد امینی، پدر ژینا (مهسا) امینی، در واکنش به ادعای تازه روزنامه حکومتی کیهان، روایت‌ سازی شان را «دروغی آشکار» و «بی‌شرمانه» خواند.

کیهان به نقل از سردار نقدی مدعی شده بود که جان‌باختن مهسا به دلیل مصرف دارویی بوده که پسرخاله وی ـ که کومله معرفی شده ـ به او داده است. امجد امینی با تکذیب قاطع این ادعا نوشت:
«مهسا اصلا پسرخاله ندارد. پزشکی قانونی هم هیچ‌گاه چنین موضوعی را بیان نکرد.»

او در ادامه خطاب به رسانه‌های حکومتی می نویسد: «شماها شرم نمی‌کنید با این همه امکانات عظیم تبلیغاتی، دروغی می‌گویید که کمتر از نیم ساعت بعد دروغ بودنش آشکار می‌شود؟»

«شرم کنید. بخدا خون پاک ژینای معصوم و مظلوم دامن تان را می‌گیرد.»

حکومت با انتشار روایتهای متناقض و بی‌اساس میکوشد افکار عمومی را منحرف و همچنان مسئولیت قتل حکومتی ژینا را لاپوشانی کند؛ ولی سه سال پس از آن روز خونین، هیچگونه آوازه گری نتوانسته واقعیت را نابود کند: مهسا در بازداشت گشت کشتار به قتل رسید و نامش به فریاد «زن، زندگی، آزادی» دگردیسید.

برگرفته از «تلگرام»   ۲۶ شهریور ماه ۱۴۰۴ (با اندک ویرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!