«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ مهر ۲۵, جمعه

امیدواریم واخواهی بدارآویختن، ترس و بیم همگانی مردم شود

گروهی از زنان زندانی سیاسی «اوین»: امیدواریم اعتراض علیه اعدام دغدغه عمومی جامعه شود!

دستی که برای سیر کردن خود یا فرزندش دراز شده باشد را به گیوتین و سری که بر فقر و گرسنگی خروشیده باشد را به دار می‌سپارند. گسترش فقر و فساد و فلاکت، جامعه را به دو نیمه فرادست و فرودست تقسیم کرده است. بر سفره‌ها نان بیاتی هم باقی نمانده تا گرسنگی را فرو دهند. آنکه دست از آستین برون آورد و آنکه بر این فقر و فلاکت فریادی برآورد را به مسلخ می‌برند.

سیستم همواره بدون آسیب‌شناسی و اشاره به ورشکستگی‌های سیاسی و اقتصادی خود، اعمال مجرمانه را جرائم خشن و بزه نامیده و افکار عمومی را علیه محکومان به مرگ برانگیخته و تلاش نموده با پاک‌کردن صورت‌مسأله که همانا ناکارآمدی و فساد سیستماتیک است، احساسات عمومی را تحریک و با تاکید بر اعمال مجرمانه محکوم، اجرای حکم مرگ را توجیه‌پذیر کند.

اعمال مجرمانه‌ای نظیر «قتل، مواد مخدر، سرقت و تجاوز» که عموما منجر به صدور احکام مرگ می‌شود، در نتیجه تدابیر سیاسی ـ اقتصادی حاکمیت بروز می‌یابد. اعتراض علیه این سیاست‌های رژیم نشانه بلوغ افکار عمومی است.

اخیرا و در زندان قزلحصار بیش از هزار زندانی در بند محکومان به مرگ، در برابر اعدام و بر سیاست‌های سرکوبگرانه حکومتی شوریده‌اند. بلوغ سیاسی محکومان به مرگ در زندان قزلحصار نقطه‌عطفی در تاریخ مبارزات مردم ایران علیه سرکوب و مجازات مرگ است.

بند زنان اوین ضمن تقدیر از حرکت تاثیرگذار زندانیان قزلحصار، تا لغو مجازات اعدام در کنار تمامی محکومان به مرگ و خانواده‌های آنان ایستاده است.

همان‌طور که محکومان به مرگ در زندان قزلحصار طی روزهای اخیر از مردم خواسته‌اند، امیدواریم اعتراض علیه اعدام دغدغه عمومی جامعه شود.

جمعی از زنان زندانی سیاسی اوین ـ مهر ۱۴۰۴

آدینه ۲۵ مهر ماه ۱۴۰۴

برگرفته از «تلگرام»  ٢۵ مهر ماه ١۴٠۴ (برنام را از بوم برگزیده و پارسی نویسی نموده ام.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!