«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ اردیبهشت ۳, چهارشنبه

سنجشی نه چندان بی پایه!

گرچه، پیدایش دولتی نژادپرست در «ایالات متحد» به شوندهای گوناگون از کوچک ترین زمینه ای برخوردار نبوده و نیست، سنجش دار و دسته ی لات بی همه چیز «یانکی» با گروهبندی نازی های آلمان هیتلری، چندان بی پایه نیست؛* و این بیش از پیش، نشان از زمینگیر شدن سازند سرمایه داری در جهان و سامانه ی سرمایه داری امپریالیستی بگونه ای ویژه دارد که از جان و دل خواستار بازسازی بلای بسیار بزرگی است که بر سر آدمی و آدمیت آورد و جان پنجاه و پنج میلیون آدم از آن میان، بهترین فرزندان «اتحاد جمهوری های شوروی سوسیالیستی» را در پیشانی های جنگ گرانبار شده ستاند؛ ولی از توان انجام آن برخوردار نیست. با این همه، برای پایداری در برابر خیز اهریمنی «یانکی» ها و شغال های دنباله روی آن، بازآفرینی نخستین کشور کارگران و زحمتکشان بر بنیاد «دیکتاتوری پرولتاریا» بگونه ای پویاتر از پیش و «کارگرهمبستگی جهانیِ» («انترناسیونالیسم پرولتری») نوسازی شده تا زمانی که سرمایه داری اینجا و آنجا نیمه جانی دارد، جُستاری است که نمی توان و نباید آن را نادیده گرفت:
پدیداری
 همبودهای بهم پیوسته و زنجیر شده ی شوروی در پهنه ی جهان!  

ب. الف. بزرگمهر   سوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴

* «اَل گور» دولت ترامپ را با آلمان نازی سنجید

نخست دستیار «بیل کلینتون، یکی از مهترهای پیشین «یانکی» ها، دولت «دونالد ترامپ» [بخوان: لات بی همه چیز «یانکی»] را با «آلمان نازی» سنجید و درباره ی بهره وری [ناروای] وی از نیرو هشدار داد. دولت ترامپ پا می فشارد که (تاکید دارد) نسخه ای از هستینگی (واقعیت) که با دستورکار این دولت سازگار است (مطابقت دارد) را نشان (ارائه) دهد تا به «آماج های همانند (مشابه) خود در گروهبندی (حزب) نازی آدلف هیتلر در دهه های ۱۹۳۰ تا ۱۹۴۰ ترسایی (میلادی) دست یابد.»

«ال گور» رو به (بجای «خطاب» به کم و بیش (حدود) ۱۵۰ تن (نفر) از هواداران (حامیان) و سیاستگذاران «آب و هوا» که در دیرینکده ی دانش (موزه علم) در کرانه (ساحل) «سانفرانسیسکو» گردهم آمده بودند، گفت: به خوبی درمی یابم (درک می کنم) که سنجش (مقایسه) «رایش سوم آدولف هیتلر» با هر جنبش دیگری نادرست (اشتباه) است. این گروهبندی آلمانی بگونه ای بی همتا (به طور منحصربفردی) اهریمنی (شیطانی) بود؛ ولی (بجای «امّا») آموزه (درس) های برجسته ای (مهمی) از تاریخچه ی آن بدی نوپدید (شرّ نوظهور) از هستی برخوردار است (بجای «وجود دارد»).

برگرفته از «تلگرام خبرگزاری خرموش نشان ایر و اینا»   دوم اردی بهشت ماه ۱۴۰۴ (با ویرایش، پاکیزه و پارسی نویسی درخور از اینجانب؛ افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!