«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۴ فروردین ۳۱, یکشنبه

رکاب بزن دختر! تندتر، تندتر! ساده زیستی را نشان شان بده

رکاب بزن دختر! تندتر، تندتر! ساده زیستی را نشان شان بده.* کف پایت خونین مالین شد؛ عیبی ندارد. خودم رویش مرهم می گذارم.

از زبان آن مادر که سگش می ارزد به «کیر خر» و «ملیجک» و اینا:  ب. الف. بزرگمهر   ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۴

دختران بی‌کفش از یک شهر دورافتاده! [دورافتاده از کجا؟! دورافتاده خودتی نادان!]

ـ دو دختر از شهرستان بشرویه استان خراسان جنوبی در مسابقات انتخابی تیم ملی دوچرخه‌سواری نوجوانان ایران، توجهات را جلب کردند.

ـ هر دو این رکابزنان حتی کفش و عینک مخصوص دوچرخه‌سواری هم نداشتند و با کتانی و عینک آفتابی در مسابقات رکاب زدند و هفدهم و هجدهم شدند.

ـ مادر ریحانه مقیمیان برای روحیه دادن و تنها نگذاشتن دخترش، پشت سر او می‌دوید تا فرزندش بتواند مسابقه را تمام کند.

برگرفته از «تلگرام»  ۳۱ فروردین ماه ۱۴۰۴ (بختی برای ویرایش این گزیده گزارش نداشتم. افزوده های درون [ ] نیز از آنِ من است.  ب. الف. بزرگمهر)

ویدئوی پیوست:  رکاب بزن دختر! تندتر، تندتر! ساده زیستی را نشان شان بده



هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!