«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۴۰۳ فروردین ۲۳, پنجشنبه

ما هم زمانی به همین درد دچار بودیم ـ بازپخشش

بله! ما هم زمانی به همین درد دچار بودیم.* در حجره ای تنگ با شاگردمان که نزد ما قرآن و شرعیات تلَمُّذ می کرد، تنگ هم می خوابیدیم و از بس جا تنگ بود، حتا نماز را هم سوار کول هم می خواندیم.** بحمدلله با آغاز انقلاب اسلامی که خود از پیشقراولان آن بودیم، دردمان درمان شد؛ ولی خوی و سرشت مان بر جای ماند. التفات دارید که «ترک عادت، موجب مرض است». مرحمت بفرمایید، تنگ هم خوابی و بغل خوابی را هم به آن ادبیات بیفزایید!

ب. الف. بزرگمهر   پنجم اَمرداد ماه ۱۳۹۸

https://www.behzadbozorgmehr.com/2019/07/blog-post_58.html

* «... پس از گورخوابی، کارتن‌خوابی، اتوبوس‌خوابی، کانال‌خوابی، زیرپل‌خوابی و … اینک، پدیده ی ماشین‌خوابی هم به ادبیات پارسی افزوده شده است.» برگرفته از نوشته ای درج شده در «تلگرام اتحادیه آزاد کارگران ایران» (با اندک ویرایش و پیرایش درخور از اینجانب: ب. الف. بزرگمهر)

** «مولانا قطب الدین در حجره ی مدرسه، یكی را می گایید. ناگاه شخصی دست به در حجره نهاد؛ باز شد.

مولانا گفت: چه می خواهی؟

گفت: هیچ. جایی می خواستم كه دو ركعت نماز بگذارم.

گفت: اینجا جایی هست؟ كوری نمی بینی كه ما از تنگی جا دو دو بر سر هم رفته ایم.»

جاودانه عُبید زاکانی

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!