«مردم در روی زمین برای کامیاب شدن یک چیز کم دارند و آن اعتماد به یکدیگر است؛ ولی این دانش برای کسانی که قلبی کوچک و روحی پست دارند و جز قانون سود شخصی هیچ قانونی نمی شناسند، دسترس پذیر نیست.» فارس پورخطاب هراتی

والاترین کاربرد نویسندگی این است که آزمون را به دانایی فرارویاند! ایگناتسیو سیلونه

۱۳۹۷ دی ۹, یکشنبه

چند گزاره ی ساده و منطقی، حتا در چارچوب صوری آن

ـ پسرم را آزاد کنید!

ـ کارگر زندانی، آزاد باید گردد!

ـ جای کارگر، کارخانه است.

ـ جای آخوند، سیاهچال* است.

ـ آخوند را باید به همانجا بازگرداند!**

ـ دستِ آخوند از سرِ مردم و فرزندانِ ایران زمین، کوتاه!

ب. الف. بزرگمهر  نهم دی ماه ۱۳۹۷

* آرشِ بنیادینِ واژه ی از ریشه عربیِ «حُجره» در پارسی، «سیاهچال» است.

** در این گزاره، نخست نوشته بودم: «آخوند [اگر براستی ساده زیست است] باید به همانجا بازگردد.»؛ ولی، مگر با پای خودش می رود؟ و من هم از تبار اندرزگویان که کمابیش همگی شان سر در آخور همین رژیم پلید دارند، نیستم؛ بنابراین، باید بسان اَستر و اُلاغ و اینا با هُش و چُش، وی را به خاستگاهش بازگرداند تا شاید دوباره کونش چون گذشته های دورتر پاک شود و کم تر اینجا و آنجا را آلوده کند.

هیچ نظری موجود نیست:

برداشت و بازنویسی درونمایه ی این تارنگاشت در جاهای دیگر آزاد است. خواهشمندم، خاستگاه را یادآوری نمایید!
از «دزدان ارجمند اندیشه و ادب» نیز خواهشمندم به شاخه گلی بسنده نموده، گل را با گلدان یکجا نربایند!

درج نوشتارهایی از دیگر نویسندگان یا دیگر تارنگاشت ها در این وبلاگ، نشانه ی همداستانی دربست با آنها نیست!