صفحات

۱۴۰۴ خرداد ۵, دوشنبه

مزرعه‌ای ناشناخته که سیم‌های خاردار می‌رویاند ـ بازپخشش

کودکی‌ام
وسط صندوق‌خانه‌ای کوچک
بزرگ شد.

مزرعه‌ای ناشناخته
که سیم‌های خاردار می‌رویاند
و به جست و جوی نور شمعی
گردن می‌چرخاند.

کودکی‌ام زیاد کنار کودکی‌ام دوام نیاورد
هنگامی که سوراخ کوچک کف کفشم
دریچه‌ای شد
به روی جهان واقعیت‌ها.

واقعیت
اتاق کوچکی بود به نام ترس
شبیه روحی که به جسمم فشار می‌آورد
اتاقی که خانه صدایش می‌زدیم
و هر چقدر روزنامه‌های خیس را
به کنج دیوار‌هایش می‌چپاندیم
جا باز نمی‌کرد که نمی‌کرد.

با این حال
امنیت
در این زندان کوچک
میان پنج نفری که در پنج انفرادی بی‌دیوار
نفس می‌کشیدند
پرسه می زد
و دیوارها
که با هیچ عکس خانوادگی تزیین نشده بود
چه تکیه‌گاه محکمی بود.

میان کابوس‌های تهران
قد کشیدم
بی آنکه دست‌هایم به جایی منگنه باشد
و با لبخندی خشک نگریستم
به تمام مردانی که عشق را
در جیب کت هایشان برایم می‌آوردند.

نسرین رضایی

برگرفته از «تلگرام»   ۱۳ شهریور ماه ۱۴۰۰

برنام را از بوم برگزیده ام.  ب. الف. بزرگمهر

https://www.behzadbozorgmehr.com/2021/09/blog-post_26.html

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

از دریافت دیدگاه ها و انتقادهای شما خرسند خواهم شد.